داستان زندگی
پیرمرد سرشو گذاشته بود رو شونه گلنسا و گریه میکرد من رفتم جلو و سلام دادم با تعجب بهم نگاه میکرد،بهش گفتم من گلنسا رو پیدا کردم امروزم اون روزیه که باید اون آدم رو پیدا کنم و بیچارش کنم
بیست سال دنبال زنم بودم باید تقاص پس بده
گلنسا و باباشو تنها گذاشتم و راه افتادم سمت خونه خواهرش،در زدم و خواهرش تا منو دید شناخت،گفتم با شوهرت کار دارم با ناراحتی گفت فلج شده مگه خبر ندارین؟؟؟
بفرمایید خونه باهاش صحبت کنید، درو که باز کردم دیدم شوهرش پیر شده انگار نه انگار چهل و خورده ای سالش بود انگار یه پیرمرد هفتاد ساله بود ولی اصلا دلم براش نسوخت.
دخترش هم کنارش بود،گفت تازه عقد کرده
نگاش کردم ،چقدر شبیه گلنسا بود
نشستم کنارش ناله میکرد و میگفت تو جوونی پیر شدم بدشانسی آوردم ،سرمو آوردم کنار گوشش و گفتم بدشانسی برای تو پیدا شدن گلنسا بود
فردا دیگه همه میفهمن این ماجرا کار تو بوده الان اومده بودم تقاص پس بدی ولی دیدم بچه هات اینجان ،بیچارت میکنم
به وضوح رنگ صورتش پرید به پاهای خشک شده روی تشکش نگاه کردم و گفتم حقت بود که از کار بیفتی تو روی هرچی نامرده سفید کردی،من دارم میرم برادر و پدر گلنسا رو بیارم .
از در بیرون اومدم و خواهر گلنسا هی میگفت چرا داری میری چایی اوردم
گفتم برمیگردم تا یه ساعت دیگه
برگشتم پیش گلنسا و گفتم میخام به بابات همه چیو بگم
رفتم به باباش گفتم میخام بریم پیش اون نامردی که مارو بی اعتبار کرد
باباش بیلشو برداشت و راه افتادیو
تو روستا پیچیده بود که گلنسا و شوهرش اومدن
مادرم اومده بود دنبالم که بعد چند سال منو ببینه، ولی من فکرم فقط یه چیز بود
از اونجا رفتیم دنبال داداش گلنسا و تا رسیدیم جلو در خونه خواهرش دیدیم خونه شلوغه همه تو سر و صورت خودشون میزدن و گریه میکردن
شوهر خواهرش سکته کرده بود .
تا رسوندنش بیمارستان نصف صورتش هم فلج شده بود،حالا شده بود یه فلج قطع نخاعی که دست و صورتشم فلج شده بود
بابای گلنسا ماجرا رو به بچه های دامادش نگفت ولی دخترش همه چیو فهمید.
بردنش تو یه آسایشگاه توی مشهد.
بعد اون به همه گفتیم اونی که اون بلا رو سرمون آورده فرار کرده
من و گلنسا هم برگشتیم تهران و باهم زندگی کردیم
الان از اون ماجرا دوسال میگذره انگار همه چیز شکل یه رویا بود
این که بعد اینهمه سال گلنسا رو پیدا کردم
از خونه ی جمشید خان درومدم ولی هنوز براش کار میکنم گلنسا هم دیگه کار نمیکنه.
قصد کردیم امسال بچه دار بشیم اگه خدا بهمون بچه بده
#پایان
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•