منم با دختر داییم میرفتیم هیئت بعد با هم میگفتیم هرکی بیشتر گریه کنه خلاصه پشت هم مینشستیم انقدر چایی به صورتمون میزدیم  و خودمونو میزدیم که نگو . هیئت که تموم میشد باهم دعوا میکردیم من بیشتر گریه کردم  الان که فکر میکنم میگم وای چقده ما خل بودیم🤣😂😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• سلام به بچه های مهرستان☺️ این سوتی رو از زبون دختر عمه ام میگم چند سال پیش از دامپزشکی اومده بودن روستا گاوارو آمپول میزدن دختر عمه ام هم تنها خونه بود بنده خدا نمیدونست در عوضش پول میگیرن یا رایگان ازشون پرسید چه جوری آمپول میزنین منظورش پولش بود دامپزشکه هم گفت به سختی بیچاره فکرد منظور دختر عموم اینه چه جوری دلتون میاد😂😂😂 ساحل •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•