اماخاطره تلویزیون دیدن ما... وقتی کوچیک بودم یعنی قبل انقلاب هر خونه ای تلویزیون نداشت..چی میشد تو یه محله یه نفر تلویزیون داشت هم از نظر مالی تهیه اش مشکل بود هم از نظر مذهبی تلویزیون رو جایز نمیدونستن..بعضی مذهبیا تو خونه ای که تلویزیون داشت نماز نمیخوندن ....حالا.....ما هم نداشتیم ...تو کل فامیل پسر عمه مادرم تلویزیون داشت من چند روز گریه کردم که میخوام تلویزیون ببینم دیگه یه روز غروب پدرم منو برد خونه پسرعمه و گفت شب هم بمون فردا میام دنبالت....سیر دل تلویزیون ببین...حالا برنامه ها برا یه کانال و چند ساعت محدود بود ..ما رفتیم اینا سفره شام آوردن من ظرف غذام رو بردم روبروی تلویزیون نشستم غذا بخورم فقط چشمم به صفحه تلویزیون بود مجری خبر اومد گفت سلام منم بلند گفتم سلام🥴🙈 همه بهم خندیدن و هنوز یادشونه....منم خیلی خجالت کشیدم 🙈 و انگار دلم پر بشه بعد شام دلم برا خونمون تنگ شد زدم زیر گریه...با بدبختی منو بردن خونمون قشنگ یادمه اون شب سرد و هوا مه الود بود ☺️☺️☺️ بعدش داییم یه چهارده اینچ توشیبا خرید ...بعدها پدرم یه فیلیپس کمد دار خرید چون ترانزیستوری بود وقتی برق ضعیف بود کار نمیکرد...وقتی روشن میکردیم یه ربع طول میکشید تا تصویر بیاد....تو محل فقط ما تلویزیون داشتیم عصر که میشد همه بچه ها دست و پای نشسته مستقیم از بازی میومدن خونه ما که کارتن ببینن...گاهی پدرم میومد یه دست پشت تلویزیون میذاشت میگفت بابا این داغ کرده الان میسوزه...وسط برنامه خاموشش میکرد ..حالا همین تلویزیون هم به خاطر نوسانات برق تو سال چند بار میسوخت و همش در تعمیرگاه بود😉😁 اونوقتا رسم بود کسی از فامیل یا همسایه ها فوت میکرد تلویزیون رو روشن نمیکردن تا صاحب عزا بیاد عزت بذاره....گاهی خود صاحب عزا برا اطمینان و بخواد خیلی احترام بذاره...خودش تلویزیون رو روشن میکرد و میرفت البته معمولا این افراد یه اکیپ بودن.که میگشتن خونه هایی که تلویزیون داشتن رو عزت میذاشتن روشن میکردن...خدای نکرده اگه مرحوم نزدیک بود که چند ماه این تعطیلی تلویزیون طول میکشید.....خلاصه موقعی کسی میمرد ما از تلویزیون محروم بودیم پدرم درشو قفل میکرد یه کلید زرد داشت میذاشت حیب کتش😏 جرات دار میخواست اسم تلویزیون بیاره...خلاصه یا داغ میکرد یا میسوخت یا به خاطر عزا قفل میشد😂😂 ای بابا یادش بخیر 😔 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•