سلام من هم میخام از سوتی مادر شوهرم واستون بگم
سالها پیش که مادر شوهرم داخل خونه دستشویی نداشتن مجبور بودن از دستشویی گوشه حیاط استفاده کنن ایشون هم بخاطر درد پا سختش بود واسه همی یکی از اقایون فامیل اومد یه دستشویی فرنگی گوشه حموم براش نصب کرد
حالا بعد چند ماه که در یک مجلس ترحیم بودیم مادر شوهرم تا این اقا رو دید با صدای بلند به این اقاهه گفت عباس اقا بخدا هر موقع تو دستشویی میشینم یاد پدر مادر و جداباتت می افتم( رحمتی ،فاتحه ای)
حالا اونایی که رابطه دستشویی و عباس اقا رو نمیدونن موندن😳😳😳😳تو دلشون دنبال رابطه منطقی میگردن😉😉😉
🤣🤣🤣🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یبار با عمه م داشتیم میرفتیم مهمونی.. قدیما تو ماشین زیاد میشستن.. من و ابجیم و بابام و شوهر عمم جلو. عمم دوتا بچه هاش مامانم و خواهرشوهر عمم عقب.... راه افتادن همانا وروددی بزرگراه یه پل زیر گذر بود که همه میپیچیدن و لا سرعت بالا وارد زیرگذر میشدن... چشمتوون روز بعد نبینه در ماشین باز شدن همانا خواهر بیرون پرت شدن همانا😩😩😩دنبال سر ابجیم منم داشتم بیرون پرت میشدم که بابا من محکم گرفتن و جلوتر ماشین وایستاد.. الحمدلله رب العالمین به تعداد ریگ های بیابون 😊ابجیم هیچکار نشده بود و سالم🤲وای ما در واقع همگی سکته رو زدیم🥰هنوزم که هنوزه یادمون میاد تن
و بدنمون میلرزه.. ابجی گلم 3تا دخمل نازنین داره😘سلام ابجی 🤚
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•