به وقت آشنایی سلام قضیه آشنایی پدر مادر من اینطور شد😁 بابای من که درسش تموم شده بود بخاطر شرایط شغلی ، بعد از دانشگاهش رفت سربازی بعد یه روز که از مرخصی داشت میرفت خونه. سر پیچ کوچه یه دفعه محکم به مامانم میخوره (پیش دانشگاهی بود) بعد مامانم ام اون روز یه جزوه ۵۰ صفحه ای دستش بوده و کل کوچه میشه ورقه بعد بابام کمکش میکنه تا جمع شن و اونجا میبینه چه دختر مودب و سر به زیریه مامانم و ازش خوشش میاد😅 وقتی داشته می‌رفته تو کوچه دیده مامانم ام پشت سرش آروم میاد بعد متوجه میشه که تو این مدت که رفته سربازی مامانم اینا همسایه جدید شون شدن😁 و اونجا میدیده که چقدر برای مامانم خواستگار میاد ..... و بابا م از اینکه بره خدمت و مامانم از دستش نره اونجا از مامانش(مامان بزرگم ) خواسته اونا ام برن خواستگاری مامانم ام بله رو به بابام داده سربازی بابام که تموم شد عروسی گرفتن و دو سال بعدش من به دنیا اومدم 🧡🙂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•