به وقت
#خاطرات خواستگاری
سلام به همه
من میخواهم از آشنایی خودم و همسرم بگم که ما باهم آشنا نبودیم یک روز مامان بزرگم تصمیم میگرن که خونه شون رو بازسازی کنه عموم زنگ میزنن به دوستشون که بیان کابینت آشپزخانه رو ببینه که دوست عموم با دوستش که الان همسرم هستش میان
از قضا من و مامان و بابام آمدیم همسرم من رو میبینن یک دل نه صد عاشقم میشن یک ماه بعد که کابینت ها آمده میشن من به عنوان تک نوه میرم کمک مامان بزرگم که یک روز کامل من و همسرم باهم حرف میزنیم روزی که قرار بود عموم پول رو واریز کنه ازم خواستگاری کردن الان ۱۹ سالمه همسرم ۲۵ سالشونه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•