به وقت
#خاطرات خواستگاری
سلام
میخواستم خاطره خواستگاریمو براتون بنویسم
من سارام ۲۰ سالمه و نامزدم ۲۴ سالشه
ما با خانواده هامون هماهنگ کرده بودیم وسطای خواستگاری بگن ما بریم اتاق که حرفامونو بزنیم که یادشون رفت و موقع خدافظی من به مامانم گفتم که نرفتیم اتاق و مامانم به مامان نامزدم و اون به شوهرش گفت تا اینکه اخر اون گفت بزارید برن اتاق حرفاشونو بزنن🤌🏻😐
ما خیلی شیک و مجلسی پاشدیم اومدیم اول نامزدم رفت تو بعد من تا اومدم در اتاقو ببندم
یهو دیدم یه سوسک ازین بالدارا رو در کمدمه🪳
پریدم بیرون در اتاقو بستم گفتم آاااای بیایدددد سوسک🤣 اون بدبختم اون تو مونده بود من درو گرفته بودم که سوسک نیاد بیرون😂
بعدش انقد خجالت کشیدم روم نمیشد برم تو جمع بشینم مامان نامزدم گفت اشکالی نداره که میترسی دیگه دست خودت که نیست😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•