#حق ۲
بچه هام بزرگ شدن و شوهرمم فوت شد بعد از فوت شوهرم پسرم بخاطر محبت های زیادی من بی مسئولیت و لوس بار اومده بود برعکس دخترم خیلی دلسوزم بود کشیده شدم سمت دخترم، برای پسرمم زن گرفتم و سرگرم زنش و نامزدی و این چیزا بود خلا وجود همسرم رو با دخترم پر کردم به حدی که از شوهرش بدم اومد فکر میکردم دامادم دخترم رو برای خودش گرفته و اگر اون نباشه دخترم تمام و کمال مال منه دخترمم بهم خیلی محبت میکرد اما پسرم بیشتر وقتشو با زنش بود خیلی با هم خوب بودن و همو دوست داشتن اما من از حسودی داشتم منفجر میشدم هر کاری میکردم بینشون فاصله بیافته مقطعی بود و دوباره باهم خوب میشدن رابطه عمیق من و دخترم باعث شد که زندگیش با شوهرش بهم بخوره اما اصلا برای من مهم نبود و از خدامم بود طلاق بگیرن چندباری تا طلاق بردمشون ولی باز اشتی میکردن
ادامه دارد
کپی حرام