هر چی به خواهرم گفتم این پول حرومه و تو خودت واقعیت رو میدونی خندید و گفت بقیه اینهمه دزدیدن یکبار هم ما، گفتم تو چیکار بقیه داری درست زندگی کن اینجوری داری لقمه حروم میدی به پسرات خواهرم میگفت تو حسودی گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف بو میده منم دیگه حرفی نزدم خسته شدم از بس بهش گفتم و اونم توهین کرد به من، چند سال گذشت و بچه هامون بزرگ شدن خواهرم سه تا پسر داشت که هر کدوم ی جوری خلاف میکردن و اصلا ادم های مناسبی نبودن مردم میگفتن این بنده خدا جانبازه ولی پسراش ادمای درستی نیستن و خدا خودش کمکش کنه ولی هیچ کس نمیدونست که این بنده خدا جانباز نیست و دروغ میگه حتی ی بار شوهر خواهرم تعریف کرد که چند نفر از بچه های بنیاد بهم گفتن ما میدونیم تو اصلا مجروحیتت ربطی به جنگ نداشته و خودتو جا کردی اصلا بهت حقوق تعلق نمیگیره ولی هیچی نمیگیم بخور نوش جونت ادامه دارد کپی حرام