من در زندگیم تمام مدت عذاب وجدان دل شکستن سید محمد رو داشتم، و به خودم میگفتم آه اون توی زندگیم دنبال منه، یه روز رفتم خونه خالهم گفتم خاله به سید محمد بگو بیاد اینجا میخوام ازش حلالیت بگیرم دیگه طاقتم تموم شده، خالهم گفت چرا نمی ری خونه خودش گفتم زنش میدونه که سید محمد قبلا من رو میخواسته از من خوشش نمیاد، بعدم برم جلوی زنش بگم من رو حلال کن زنت نشدم هر زنی باشه ناراحت میشه، خالهم زنگ زد سید محمد اومد، بهش گفتم پسر خاله تو رو خدا من رو حلال کن من حرف بدی زدم دلت رو شکوندم، زندگیم لب پرتگاهِ، پسر خالهم مکثی کرد، انگار دو دل بود خالهم گفت.
محمد جان دلت رو صاف کن خدا میگه شما از خطاهای بندگان من بگذرید منم از خطاهای شما میگذرم
سید محمد دستش رو. گرفت بالا گفت، خدایا من دختر خالهم رو حلال کردم، بعدم دیگه نشست رفت...
#ادامه-_دارد...
❌کپی_حرام⛔️