۵ دداد و بیدادکردم و گفتم ممنوعه بهش حرف بزنید به یلدا هم‌گفتم حق نداری بری بالا بهت توهین میکنن مدتی گذشت و برای خواهرم خواستگار خوبی اومد و عقد کردن به خواهرم پول دادم برای خودش جهیزیه بخره ی روز رفتم خونه دیدم خواهرم تو راه پله داره به زنم فحش میده پرسیدم چی شده یلدا گفت هدیه جهیزیه براش ی گلدون خریدم میگه تو غلط کردی دخالت کردی عصبی شدم و رفتم بالا سیلی محکمی بهش زدم و گفتم سهم الارثت از خونه رو میدم حق نداری شوهرتو بیاری اینجا زندگی کنه پولی م که برای جهیزیه ت دادم رو از ارثت کم میکنم خواهرم خیلی گریه گرد و التماس گرد اما توجهی نکردم خونه م رو از اونجا بردم ی جای بهتر و سهم الارث همشون رو دادم که فقط زنم و باعث خوشبختیم راحت باشه