۵ هیچی بهم نگفت و از خونمون رفت فردا صبحش شوهرم رفت سرکار که دیدم زنگ زد و گفت رفیقم حالش بد شده دیشب بردنش بیمارستان منم دارم میرم ببینم چی شده پرسیدم چرا اونجا؟ گفت دیشب غش کرده و بیهوش شده هنوزم بهوش نیومده به شوهرم گفتم این جد اون اخوند هست که زدش شوهرم گفت موقع مشکلات بقیه زشته بگی اه اینه اه اونه قطع کرد یک هفته دوست شوهرم بیهوش بود و ی جورایی تو کما بود دکترا گفتن مواد مخدر شیشه خورده مشخص نبود که خورده یا بهش دادن تا بهوش اومد و گفت از دکه گوشه خیابون چایی خریده و بعد از اون چایی حالش بد شده هیچ وقت نفهمیدن که کی شیشه داده به خوردش ولی حداقل ادب شد که دیگه کاری به کسی نداشته باشه الان ی مدته میگذره ولی هنوز با معده ش و عوارض اون شیشه ای که خورده درگیره خودشم فهمیده از کجا خورده چون دیگه کاری به هیچ اخوند یا بسیجی نداره