#روژان ۶
همه علنی حرفتون رو میزدن و میگفتن که روژان دست خورده هست یحیی هم چهره مرد معتمد به خودش میگرفت تا اینکه ی روز بی وقت میره خونه و زنشو با پسرعموش میبینه عصبی میشه و با چوب میزنه تو سرش پسره هم میمیره و یحیی فرار میکنه دقیقا بعد از رفتن شما این اتفاقات افتاد تمام این مدت که شما اواره بودید یحیی هم در به در بود و رنگارامش ندید حرفشون تو روستا پیچید و ابروشون رفت همه بهشون میگفتن آه روژان گرفتتون که بهش تهمت زدید صدای در بلند شد در و باز کردم که زن عموم بود افتاد به پاهام که حلالم کن و چوب خدا به ما زد مامانم بیرونش کرد اما دلم خنک شد ده سال گذشت من همون سال فوت خاله مامانم با برادر همکارم ازدواج کردم اونم معلمه و خیلی خوشبختم اما چند وقت پیش بهم خبر دادن که یحیی هنوز اواره هست
#پایان.
❌کپی حرام ❌