۵ ولی اگه بخوای بازم پیام و پیغام بفرستی که غلط کردمهاتو به گوشم برسونند نمیذارم اب خوش از گلوتون پایین بره همون لحظه به زبون اومد که من نازنینو نمیخوام ما فقط با هم دوست بودیم اونروزم به اصرار نازنین رفته بودیم خرید اما من بخاطر تو از وسط راه برگشتم چون دلم نمیخواست تو متوجه اون رابطه بشی،من همونروز از نازنین خواستم که برای رفت و امد به محل کار دیگه روی من حساب نکنه و بخاطر جرو بحثی که بینمون رخ داده بود حواسم از جاده پرت شد و تصادف کردم. اما من که غرورم له شده بود و حالا سر زبونها بودم اصلا دلخوش به زندگی با معین نبودم. یه روز از سرخوشبختی سرزبونها بودم و حالا بخاطر خیانت معین. بهیچ عنوان برام قابل بخشش نبود ... یکسال از اون ماجرا گذشت و معین هربار محضر رو کنسل کرد.