🔸ملا هادی سبزواری مردی ثروتمند بود. اموال و مزارع زیادی در اختیار داشت. زکات اموالش را با دست خود بین فقرا تقسیم می کرد. هر پنج شنبه بعداز ظهر و هر سال سه روز آخر ماه صفر المظفر، در حسینیه ی خانه اش روضه می گرفت و با فقرا قرار داشت.
.
🔸این عالم بزرگ، اول همه فقرا را دعوت می نمود. بعد هر سخنرانی را که بخاطر صدایش مردم رغبتی به او نداشتند، دعوت می کرد که به منبر برود. این کار برای رضای خدا بود. به این ترتیب هم خدمتی به سخنران می شد و هم فرصتی برای آن سخنران پیش می آمد تا در بین مردم تمرین کند. بعد از اتمام مراسم با نان و آبگوشت از مردم پذیرایی می کرد، آخر مجلس هم مستمندان را با دادن مقداری پول بدرقه می نمود.
.
🔸او در اوج جوانی (وقتی که در حوزه ی مشهد درس می خواند) همه ی مغازه هایی را که از پدرش به ارث برده بود، فروخت و پول آنها را در راه خدا انفاق کرد. اواخر عمرش هم قسمتی از اموالش ! را فروخت،با پول آن زندگی مردم مستمندانی را که دچار قحطی و نداری شده بودند، نجات داد.
.
🔸بعضی ها به عنوان سرزنش به او گفتند: می خواهی باقیمانده ی اموالت را هم بفروش و دست خالی با اهل و عیالت مانند دراویش زندگی کنی؟ او در جواب گفت: مانعی برای من وجود ندارد، اما فرزندانم زیاد دوست ندارند مثل درویشها زندگی کنند.
🔰
@Aflakian_ir