شهید بابایی زمانی که با هواپیما پرواز می کرد، در حین عملیات و آموزش هوایی، از آن بالا روستاهای دورافتاده را در میان شیارها و دره ها شناسایی و موقعیت جغرافیایی این روستاها را ثبت می‌کرد. آن گاه پس از اتمام ماموریت، وقتی که در پایگاه استقرار می یافت، با ماشین قدیمی که داشت، سوار می شدیم و مقداری غذا، آذوقه و وسایل زندگی مانند قند و چایی برای روستاها بر می داشتیم و از میان کوه ها و دره ها با چه مشکلاتی رد می شدیم تا برسیم به روستایی که از هوا شناسایی کرده بود. می‌رفتیم آن جا و مردم روستاها من را با لباس روحانی و شهید را با لباس خلبانی می دیدند. این در صورتی بود که شاید آن ها سال به سال با هیچ فرد روحانی و غریبه ای برخورد نمی کردند. خیلی برای روستاها جالب بود و شهید بابایی بعد از این که وسایلی را که آورده بودیم به روستایی ها می داد از آن ها می پرسید که چه امکاناتی کم دارند. مثلا روستایی ها می گفتند حمام نداریم و ایشان با پول خودش شروع می کرد برای آن ها حمام می ساخت و من به چشم خودم دیدم که بابایی برای ساختن حمام با پای خودش گل لگد مال می کرد، حمام را می ساخت و برای برق آن، به علت این که روستا برق نداشت از پول شخصی خودش موتور برق سیار می خرید و روشنایی آن ها را هم تامین می کرد که این پروژه حدود دو ماه طول می کشید. منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره محمدی گلپایگانی، «سرشار از اخلاق»، ماهنامه شاهد یاران، شماره ۳۳، شهریور ۱۳۸۷، صص۷-۶. @Ashooraeian