مرحوم آقا نجفی قوچانی در سیاحت شرق می نویسد: در حجره سوراخی ایجاد کردیم و ریسمانی کشیدیم که یک سر ریسمان در حجره رفیق بود و یک سر آن در حجره من. وقت خواب، رفیقم یک سر طناب را به پا یا دست خود می بست و این سر طناب را من به دست خود می بستم، که سحر هر کدام زودتر بیدار شویم دیگری را بدون اینکه صدا بزنیم، توسط همان ریسمان بیدار کنیم که مبادا طلبه ای از صدای ما بیدار شود و راضی نباشد.