✂️ برشی از یک کتاب همین قدر می دانست که جهان سیاره کوچکی است در فضا . ولی فضا از کجا آمد ؟ شاید فضا پیوسته وجود داشته است ، که در آن صورت دیگر لازم نیست پی ببریم از کجا آمده . اما مگر چیزی می تواند پیوسته وجود داشته باشد ؟ در ژرفای وجودش چیزی بود که این فکر را نمی پذیرفت . هر چیزی که وجود دارد لابد روزی به وجود آمده است " پس این فضا نیز می باید زمانی از چیز دیگری پدید آمده باشد . ولی اگر فضا از چیزی دیگر پدید آمد ، پس آن چیز هم خود از چیز دیگری وجود یافته است . سوفی دید دارد فقط مسئله را عقب می اندازد . در زمانی باید چیزی از عدم به وجود آمده باشد . ولی آیا ممکن است ؟ آیا (ناممکنی ) این درست به اندازه ناممکنیِ پندار وجود دائمی جهان نیست ؟ در مدرسه آموخته بودند که خدا جهان را آفرید . سوفی کوشید خود را با این فکر دلداری دهد که این احتمالاً بهترین راه حل کل مسئله است . ولی باز اندیشه تازه ای به سرش تاخت . می توان پذیرفت که خدا فضا را آفرید ، اما خود خدا چی ؟ آیا خدا خودش را از عدم آفرید ؟ دوباره چیزی در ژرفای نهادش به صدا در آمد ... لعنت بر شیطان 📚 دنیای سوفی ، یوستین گُردر ، ص ۱۷ 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed