«ـ﷽ـ» ▫️ادعای پرداخت بدهی های صلی الله علیه و آله توسط اولی...👇👇👇 🔻تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف...🔻 💠 علیه السلام فرمودند: علیه السلام ندا می كردند: هر كس از رسول خدا صلی الله علیه و آله طلبكار است يا عطايى را مى طلبد، بيايد و آن را؛ بگيرد. 💠 هر روز عده اى مى آمدند و چيزى را مى خواستند و علی علیه السلام سجاده را بلند مى كرد و همان مقدار در آن جا مى يافت و به شخص طلبكار مى داد. 💠 به گفت: على با اين كار آبروى ما را برد! چاره چيست؟ 💠 عمر گفت: تو نيز مثل او ندا كن، شايد مانند او بتوانى بدهى هاى رسول خدا را ادا كنى. 💠 ابوبكر ندا كرد: هر كس از رسول خدا طلبى دارد بيايد. 💠 اين قضيه به گوش علیه السلام رسيد، فرمود: او به زودى پشيمان مى شود 💠 فرداى آن روز، ابوبكر در جمع مهاجر و انصار نشسته بود، عربى بيابانى آمد و پرسيد: كدام يك از شما جانشين رسول خدا است. به ابوبكر اشاره كردند. گفت: تو وصى و جانشين پيامبر هستى؟ ابوبكر گفت: بلى؟ چه مى خواهى؟ گفت: پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله قول داده بود كه هشتاد شتر به من بدهد، اكنون كه او نيست، پس آنها را تو بايد بدهى. 💠 ابوبكر گفت: شترها بايد چگونه باشند؟ عرب گفت: هشتاد شتر سرخ موى و سيه چشم. ابوبكر به عمر گفت: چه كار كنيم؟ عمر گفت: عرب‌ها چيزى نمى دانند، از او بپرس آيا شاهدى بر گفته خود دارد؟ ابوبكر از او شاهد خواست. عرب گفت: مگر بر چنين چيزى شاهد مى خواهند؟ به خدا سوگند تو جانشين پيامبر نيستى. 💠 سلمان برخاست و گفت: اى عرب! دنبال من بيا تا جانشين پيامبر را به تو نشان دهم. عرب به دنبال او به راه افتاد تا اين كه به على علیه السلام رسيدند. 💠 عرب گفت: تو پيامبر هستى؟ حضرت فرمود: بلى، چه مى خواهى؟ عرب گفت: رسول خدا هشتاد شتر سرخ موى و سيه چشم براى من تعهد كرده بود، اكنون از تو مى خواهم. 💠 حضرت فرمود: آيا تو و خانواده ات مسلمان شده ايد؟ در اين هنگام عرب دست على علیه السلام را بوسيد و گفت: تو وصى به حق پيغمبر خدا هستى. چون بين من و پيامبر شرط همين بود، ما همه مسلمان شده ايم. 💠 على علیه السلام فرمود: اى حسن، تو و سلمان، با اين عرب به فلان صحرا برويد و بگوييد: «يا صالح، يا صالح» وقتى كه جوابتان را داد، بگو: اميرالمؤمنين به تو سلام مى رساند و مى گويد: هشتاد شترى كه رسول خدا براى اين عرب تعهد كرده بود بياور 💠 مى گويد: به جايى كه على علیه السلام فرموده بود، رفتيم، علیه السلام همانگونه كه على علیه السلام فرموده بود، ندا سر داد. پس جواب داد: لبيك يابن رسول الله. 💠 امام حسن پيام اميرالمؤمنين را رساند، گفت: روى چشم اطاعت مى كنم. چيزى نگذشت كه افسار شترها از زمين خارج شد و امام حسن علیه السلام آن را گرفت و به عرب داد و فرمود: بگير. 💠 شترها پيوسته خارج مى شدند تا اين كه هشتاد شتر با همان اوصاف تكميل شد. 📚 بحارالانوار ج ۴۱ ص ۱۹۲ ح ۴ sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110