ین سربازه استاد شده در مکتب خدا پرستی..
صدایش در سلول سلولم رخنه میکرد و آیاتش رشته میکردند پنبه هایِ روحم را.. دلم گریه میخواست و او هر چه بیشتر میخواند، بغضم نفسگیرتر میشد.. اما من اشک ریختن بلد نبودم..
نمیدانم چقدر گذشت که آرام شدم و هم خوابه یِ خواب..
که سکوت ناگهانیش، هوشیارم کرد..
↩️
#ادامہ_دارد...
#نویسنده: زهرا اسعد بلند دوست
@AhmadMashlab1995