آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #بیست_پنجم مکالمه ام که تموم شد رفتم تو فکر.. ای بابا نکردیم ماهم میرفتیم خطب
⚜علمــدارعشــق قسمت - مرتضی کهف الشهدا چه شکلیه؟ + ساداتم... انقدر بی تابی.. صبرکن خانم گل خودت میبنی کهف الشهدا تو منطقه ی ولنجک تهران بود.. تا یه منطقه ای کهف الشهدا، با ماشین رفتیم اما از یه جای به بعد باید پیاده میشدیم ماشین پارک کردیم و پیاده شدیم یه غاری که ۵ تاشهیدگمنام دفن شده بودن به مزارشهدا نگاه کردم - مرتضی یکی از شهدا که بالای مزارش عکس بالاسرشه... شهید مجید ابوطالبی ماجراش چیه ؟ + خانم گلم..چندماه پیش این شهید میره خواب مادرش.. آدرس مزارش به مادرش میده.. پیگری ها که انجام میشه... میبنند واقعا درسته بعداز چند ثانیه شروع کرد برام یه شعر زمزمه کردن.. من دو کوهه را ندیده ام... عشق را کنار جزیره مجنون حس نکرده ام... روی خاک های معطر طلائیه راه نرفته ام.. من فکه را ندیده ام... داستان آن دلیر مردان خدایی را از راوی نشنیده ام.... اما تا دلتان بخواهد رفته ام و در کتاب ها خوانده ام... شنیده ام ک حال و هوای فکه وطلائیه دارد... دلم میخواهد بروم.... از این شهر شلوغ پر دود بروم شلمچه هویزه طلائیه فکه .. بروم و غبار روبی کنم این دل پژمرده را.... کاش شهدا بخرند این دل خسته را ... دوای درد مرا هیچکس نمیداند .. فقط بگو ب شهیدان دعا کنند مرا .. تا تقریبا اذان ظهر تو کهف الشهدا بودیم نماز ظهر خوندیم با صدای گرفته گفتم : _آقا + جانم -میشه بریم مزارشهدا بعد بریم قزوین + آره حتما عزیزم.. فقط شهید خاصی مدنظرته - آره شهید علی خلیلی و ابراهیم هادی مرتضی_ تو شهید علی خلیلی چقدر میشناسی + خیلی اطلاعات درموردش ندارم.. فقط میدونم به شهید امرو به معروف شهرت داره... خودت چی چیزی ازش میدونی؟ - یه ذره بیشتر از تو + ااااه... بگو برام خوب مرتضی - من از زبان سایرین شنیدم... نمیدونم درسته یانه + حالا اشکال نداره بگو - گویا شب نیمه شعبان... داشته چندتا از بچه ها... که سنشون پایین بوده... تا یه مسیری همراهی میکرده که صدای جیغ یه خانمی توجه اش جلب میکنه... میره جلو مانع بشه که خودش به شدت مجروح میشه + خب بقیه اش... مرتضی - بعد از جانبازیش... خیلی ها بهش زخم زبان میزنن.. که بتوچه مگه تو مسئول بودی خودت دخالت دادی شهید هم یه نامه به حضرت آقا مینوسه و تمام ماجرای جانبازیش میگه + حضرت آقا پاسخ نامه میدن؟ - بله داده بودن + نرگس لب تاپ از صندلی عقب بیار یه سرچ تو گوگل کن... نامه شهید علی خلیلی و رهبر معظم انقلاب.... بعد برام بخونش - باشه الان لب تاپ میارم... رمز لب تاپ چنده ؟ + سال تولدت به اضافه سالی که جواب مثبت بهم دادی - مرتضی داد +خب بسم الله بخون ببینم _متن نامه ای شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب سلام .... نامه شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب ۱۵ روز قبل از شهادت ..... اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید، خوبم؛ دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،... شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند… من نگران هستم… من میترسم از چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص)فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر شود، خداوند را نمی شنود و نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.... اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند . میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!! مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد! ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید… یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : _پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی! من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید: امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است. جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ. ادامه دارد... 🎋〰🍂 @Alachiigh