࿐🍀🌸○✨﷽✨○🌼🍀࿐ 🔵آقا میتونی به امام حسین افتخار بکنی؟ سخته آقا بیا آسونش میکنم برات آتیشت بزنم با امام حسین نظرت چیه؟ ⚪️امام حسین یه هنری داره بعضی وقتا آدم رو یه دفعه ای با خودش ، با اون آتیشی که به خیمه های حسین افتاده آتیش میزنه🔥 آدم آتیش که گرفت با حسین اصلا به یه باره تزکیه نفس میشه 📍آقا با محبت اهل بیت خودتون رو آتیش بزنید به یک باره راه صد ساله رو یک شبه برید✅ 👌بالاخره بهت گفتم فدات بشم یا میری خرده خرده خودت رو آدم میکنی یا اینکه میای یه دفعه ای آتیش میگیری بدی هات آتیش میگیره 🔥🔥🔥🔥 یه دفعه ای با یه جلسه روضه بعضی ها آدم شدن ... آقای طیب شنیدی؟ تهرانی ها که شنیدن✅👇 آقای طیب حالا اسمشو گفتم حالا خیلی جزئیات خاطره رو نمیتونم بگم ➖ایشون برادرشون رفتن پیش مرحوم آیت الله خوانساری رضوان الله تعالی علیه گفتن آقا برادر ما چاقو کش شده و اهل دیگه نگم ... نصیحت شون کنید آقای خوانساری فرمودند برادرت اینجور که شما داری میگی هااااا این دیگه بعید درست بشه نیارش پیش من که نصیحت ما هم زمین میخوره ما هم زورمون نمیرسه اینجور آدما رو درست کنیم. آقای خوانساری می فرماید: یه کاری بکن ببرش کربلا ببین کربلا میاد. اومد گفت داداش بیا بریم کربلا😊 ببر کربلا داداشت رو ببین گریه میکنه یا نه‼️ میگه اومدم گفتم داداش بیا بریم کربلا گفت کربلا گفتم بیا بریم کربلا زیارت تو که با حسین مشکلی نداری که گفت باشه میام☺️✋ 🔅میگه اومدیم بریم کربلا تو راه هم تو عالم خودش بود همش تو عالم اف و از این حرفا رسیدیم کربلا دیگه نرفتیم تو مسافرخونه ✅حسین فاطمه میگه همون جور غبار آلود بیا تو حرمم اومدیم کربلای حسین دم در ایستادیم ، دم در صحن مطهر میگفت دل من که یه آشوب بود ولی یه مأموریتی داشتم که داداش رو بیارم گفتم داداش وایسا اذن دخول بخونیم ادخلوا یا مولای ... شروع کردم اذن دخول خوندن دیدم داداشم آروم آروم داره اشک میریزه😥😥 همون جور نگاه میکنه اشک میریزه هیچ کی هم روضه نخوند ، اومدیم تو حیاط دیدم صدای گریه اش بلند شد😭😭 اومدیم تو رواق دیدم رو زانوش داره راه میره😭😭 اومدیم کنار ضریح دیدم سرش رو هی به زمین میکوبه میگه حسین غلط کردم✋ 💯همون جا بهش گفتم داداش بیا به اربابت حسین قول بده دست به قداره دیگه نزنی تموم شد این طیب دیگه طیب دیگه ای شد✅ 🎗یکی از علمای تهران الان هستن نوه مرحوم شیخ مرتضی زاهد عارف بزرگ ایشون می فرمودند: سال بعدش تو علم کشی های محرم یکی از این لات های شبیه وضعیت قبلی آقای طیب باهاش خرده حساب داشت. اومد قداره رو کشید شکم طیب رو پاره کرد. همه گفتن الان طیب آشوب به پا میکنه ، از زیر علم در اومد بیرون شکمش روی زمین افتاده بود گرفت به زور بلند شد گرفتنش رفقاش اون فرد رو آوردن جلو گفت ولش کنید من به اربابم حسین قول دادم دیگه دست نزنم به این چیزا دیگه من افتخارم به این چیزا نیست افتخارم به این که نوکر حسینم ولش کن حسین آتشیت بزنه ان شاءالله یه شبه درست بشی بگو حسین من به تو افتخار میکنم😍✋ خدایا همه فخر و مباهات ما رو اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده🤲 الهی آمین🤲 ࿐🔹۝○🍀🌹🍀○۝🔸࿐ تنها مسیری شوید👇 🌐 http://eitaa.com/joinchat/2470248480C56f9ea6846