🥀☘🌼🍁🌱🌸🍃💐 🌺🍃🍂🍁 🍃🌴 🍁🌺 🌼 2⃣ دمِ درِ هیأت اومدم باهاش سلام علیک کنم، گپ بزنم، تو کجا بودی؟ 👋 تازه از جبهه اومده بود. گفت ببخشید قرآن دارن می‌خونن. من برم حالا بعداً وقت هست که وایستیم با همدیگه صحبت کنیم.😳😳 🌀زد توی ذوق من! شوخی ندارم با تو، جلسه‌ی قرآنه، دور هم نشستن رحل قرآن چیده بودن داشتن می‌خوندن. 🔅نه اینکه یه قاری برجسته هم اومده باشه که آدم بخواد ازش لذت ببره. دست رد زد به سینه‌ی من و من رو زد کنار. من اصلاً جا خوردم.❗️❗️ حالا بنده خودم مسئول اون هیأت بودم. گفت من وایستم با شما صحبت کنم، فرصت دورِ رحل قرآن نشستن رو از دست بدم؟❓❗️ تعارف نداره. این خاطره اصلاً شفاف توی ذهن من مونده. 💧 حتی یادمه اون منزل شهیدی که جلسه گرفته بودیم کجای حیات ایستاده بودیم این حرف رو بهش زدم، من رو زد کنار، با مهربانی. 🌀 شما هر کی هستی، الآن جلسه‌ی قرآنه.💠 👌✔️🍃 🌿✔️👇 🌸 ☘🍃 🍂💐🍂💐 🥀🍃🌳🌾🌷🌼