✅اخلاق و سيره پيامبـر اكرم (ص) رســول اكرم (ص) كــاملتـريــن انسان و بـزرگ و سـالارتمام پيـامبـران است. در عظــمت آن حـضـرت همـيـن بـس كـه خـداونـد متـــعـال در قــرآن مـجـيـد او را با تعبير ((يا ايها الرسـول)) و ((يا ايها النبي)) مورد خطاب قرار مي دهد و او را به عنوان انساني الگو براي تمام جهانيان معرفي مي نمايد: ((لقد كان لكـم في رسول الله اسـوه حسنه))(3) ; در (سيره و سخـن ) پيامبر خدا براي شما الگوي نيكـويي است. )) او به حق داراي اخلاقي كامل و جامع تمام فضايل و كمالات انساني بود. خدايش او را چنيـن مي ستايد: ((انك لعلي خلق عظيم))(4) ; (( اي پيامبر تو داراي بهترين اخلاق هستي.)) ((و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا مـن حولك)) (5); ((اگر تند خو و سخت دل مي بودي مردم از اطرافت پراكنده مي شدند.)) از ايـن رو , يكي از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام , اخلاق نيكو و برخورد متيـن و ملايم آن حضرت با مردم بود. در طول زندگاني او هرگز ديده نشد وقتـش را به بطالت بگذراند. در مقام نيايـش هميشه مي گفت: ((خدايا از بيكارگـي و تنبلـي و زبـوني به تـو پناه مـي بـرم.)) و مسلمانان را به كار كـردن تحـريض مـي نمـود. او هميشه جانب عدل و انصاف رارعايت مي كرد و در تجارت به دروغ و تـدليس متـوسل نمـي شد و هيچگاه در معامله سخت گيري نمي كرد و با كسي مجادله و لجالت نمي نمود و كارخود را به گردن ديگـري نمـي انـداخت. او صـدق گفتار و اداي امانت را قـوام زنـدگـي مـي دانست و مي فرمود: ايـن دو در همه تعاليـم پيغمبران تاكيد و تايــيد شده است در نظر او همه افـراد جامعه, مـوظف به مقاومت در بـرابـر ستمكاران هستنـد و نبايـد نقـش تماشاگر داشته باشند. مي فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم, ياري نما, اصحاب گفتند: معني ياري كردن مظلوم را دانستيم , ولي ظالـم را چگونه ياري كنيـم؟ فرمود: دستش را بگيريد تا نتواند به كسي ستـم كند.(6) خواننده گرامي از آنجا كه ما در روزگار تباهـي اخلاق و غلبه شهوات و آفات به سر مـي بـريـم,مناسب است كه در اينجاسيماي صميمـي پيامبران الهي را عمـوما وچهره تابناك حقيقت انسانـي محمد پيامبر اسلام را خصـوصا در تابلـوي تاريخـي مستند و شكـوهمنـدي بيابيـم كه به حق در عصر ما برتريـن تصوير انساني نزديك به حقيقت از آن حضرات است . منشور سه بعدي تاريخ, سه چهره را نشـان مـي دهـد: قيصـران , فيلسـوفـان و پيـامبران. پيامبران( سيمايـي دوست داشتني دارند,در رفتار شان صـداقت و صميميت بيشتر از ابهت و قدرت پيداست, از پيشانيشان پرتـو مرمـوزي كه چشمها را خيره مـي دارد ساطع است, پرتـويي كه همچون ((لبخند سپيده دم)) محسوس است اما همچـون راز غيب مجهول, ساده ترين نگاهها آن را به سادگـي مي بينند اما پيچيده تريـن نبـوغها به دشـواري مـي تـوانند يافت. روحهايي كه در برابر زيبايـي و معنا و راز حساسنـد, گرما و روشنايي و رمز شگفت آن را همچـون گرماي يك (( عشق)) برق يك ((اميد)) و لطيفه پيدا و پنهان زيبايي حـس مي كنند و آن را در پرتـو مرمـوز سيمايشان, راز پـرجذبه نگاهشان و طنيـن دامنگستـر آوايشان, عطر مستـي بخـش انـديشه شان , راه رفتنشان , نشستنشان, سخنشان, سكـوتشان و زندگـي كردنشان مي بينند, مـي يابنـد و لمـس مي كنند. و به رواني و شگفتـي , ((الهام)) در درونشان جريان مـي يابد و از آن پر, سرشار و لبريز مي شـوند.