پيامبر اكرم(ص) در جنگها بيـش از يك فرمانده تعيين مي كرد, ضوابطي دقيق براي فرمانـدهـي لشكر و تقـويت آن قرار مي داد و بيـن اصـول سياسـي و نظامـي ارتباط بـرقـرار مـي سـاخت و اطـاعت از فـرمانـدهان را رمزي بـراي انضبـاط , انقياد و فرمانبرداري مـي دانست. او برنامه ريزي جدي, سازماندهي نمـونه و فرماندهي برتر را بنيادگذاشت,وفرمانـدهـي لشكر را بر اساس شايستگـي و شناخت برگزيد. لشكر را به طـور يكسان در فـرمانـدهـي خـود جمع كـرد و از آنچه كه در وسع و تـوانايـي رزمندگان بـود بيشتر به آنان مـي بخشيد.(9) تلاش براي تحقق انسانيت وجـود رسـول خدا(ص) براي همه مردم مايه رحمت بـود و هيچ كس را به سبب رنگ و جنـس از شمولآن مستثني نمي كرد. همه مردم نزد او روزي خـور خداوند بـودنــــد. آن حضرت به ايـن رهنمودها دعوت مي كرد: 1ـ رشـد و اعتلاي انسانيت مـي فرمـود: (( همه مردم از آدم هستنـد و آدم نيزاز خاك است.)) 2ـ صلح و سلامتـي قبل از جنگ. 3ـ گذشت و بخشـش قبل از مجـازات . 4ـ آسـان گيـري و گذشت قبل از مجــازات. از ايـن رو, مشاهده مي كنيـم كه جنگهاي او همگي براي اهداف والاي انساني بوده و به منظور تحقق انسـانيت انجـام مـي شــده است. آن حضرت به نيكـي و احسان به مردم و دوستـي و مدارا با آنان فرمان مـي داد. او نمـونه اي كامل از رحمت را در فتح مكه نشان داد كه با وجـود پيروزي بـر دشمنان با ايشان برخـوردي نيكو كرد, باتوجه به ايـن كه مي تـوانست از همه آنان انتقام گيـرد, ولـي آنان را بحشيـد و فـرمـود: بـرويـد شما آزادهستيـد, در جنگ ((ذات الرقاع)) به ((غوث بـن الحارث)) كه براي قتل آن حضرت مي كـوشيد دست يافت, ولـي از او گذشت و او را آزاد كـرد. پيامبـر با اسيـران با مـدارا و رحمت بـرخـورد مي كـرد, بـر بسياري از آنان منت مـي گذاشت و آزادشان مـي ساخت و لشكـريان را به آنان سفارش مـي كرد از جمله در يكـي از جنگها, با دست خـود, دست اسيري را ـ كه صداي ناله او را شنيدـ باز كرد. (10) اخلاق فرماندهي رسـول اكرم (ص) به اخلاقـي آراسته بـــود كه خـــداونــــد او را چنــــين مي ستــايـــد: ((وانك لعلي خلق عظيـم)).(11) مـوصـوف بـودن به ايـن اخلاق , از او يك فرمانده مـوفق ساخته بـود كه مـي تـوانست او را به مقصـود رسانده و در بسياري از جنگها پيروزي را بـراي او به ارمغان آورد. آن حضرت به تمامـي مردم مهربان بـود و در همه شرايط با لشكريان و مردم خود مدارا مي كرد, راستگويي اميـن, وفادار به عهد و پيمان خود بود, هنگام غضب خشم خود را فرو مي برد وهنگام قدرت از مجازات چشـم پـوشيـده و مي گذشت. او بيـن مردم (( صلح و دوستـي)) برقرار مـي ساخت و از آنان كينه, دشمنـي وفتنه را دور مي كـرد و هر كسـي را در جايگاه خـود قـرار مـي داد. برجسته ترين صفات عقلي آن حضرت عبارت بـود از: تدبير, تفكر و دورانديشي. ايـن صفات در عملكردهاي او كاملا نمايان است. با تفكر و انديشه در مورد وضع قـوم او مي توان فهميد كه رسول خدا(ص) عاقلتريـن مردم جهان بـوده است; زيرا قومي را به رغم خشـونت و تندي اخلاق و فخر فروشـي و سخت خـويـي اي كه داشتنـد چنان تربيت و رهبري كرد كه, باهمه ايـن اوصاف, از حاميان جدي او گشتند و همراه با او پرچـم اسلام را بـرافـراشتنـد و به جهاد بـرخـاستند. رسول خدا(ص)روشهاي جديدي را در جنگ, حكومت, مديريت, سياست, اقتصاد و مسائل اجتماعي به وجـود آورد. در جنگ احزاب به كندن خندق پرداخت, در غزوه حديبيه با قريـش مذاكره كرد و با انعقاد پيماني به نتايج عملي آن , كه بعدها نمايان شد, دست يافت و به هميـن گـونه در هر ميدان جنگـي به ابتكاري جديد دست مي زد كه او را در پيروزي بر دشمن ياري مي كرد و آنان رااز اقدامات و تاكتيكهاي خود در بهت و سرگرداني فرو مي برد.(12) رسول اكرم (ص) مـوفق گرديد حاكميتي از هر جهت باشكوه و محترم بر پــا دارد تا همه مردم از زعامت و رهبري او بهره مند گشته و به اوامـر او, پـس از رهـايـي از طـاعت رهبـران مختلف, گـردن نهنـد. دعوت رسول خدا(ص) به اسلام, مبتني بر صلح و سلامت بود و جنگ را جز هنگامي كه قساوت و دشمني و سختگيري آنان بر مسلمانان زياد شد, مـورد تـوجه قرار نمي داد. در حقيقت, براي دفع زور, به زوري متـوسل مي شد. از ايـن رو, جنگهاي او از آغاز بر اساسي ثابت و استـوار قرار داشت كه لشكر اسلامي از آن غفلت نمي كرد,از جمله: دعــوت مردم به دين جـديـد, انعقاد پيمان صلح و پـرداخت جزيه يا فتح سـرزميـن آنان, و نبـرد با كساني كه با او دشمنـي كننـد.(13)