چنان كه مـي دانيـم همه مسلمانان به عصمت و مصونيت او از خطا و گناه, ايمـان داشتنـد وعمل او را سزوار اعتـراض نمي دانستند, ولـي درعيـن حال, رسـول اكرم(ص) انتقاد اشخاص راـ اگر چه انتقادبـي مـورد ـ بـا سعه صـدر تلقـي مـي نمـود و مردم را در تنگـناي خفقـان و اختناق نمي گذاشت و با كمال ملايمت با جـواب قانع كننده, انتقاد كننـده را به اشتباه خـود واقف مي كرد. او به ايـن اصل طبيعي اذعان داشت كه آفريدگار مهربــان, وسيله فـكر كردن و سنجيـدن و انتقاد را بـه همــه انسانها عنــايت كـرده و آن را مختص به صاحبان نفوذ و قــدرت ننمــوده است. پـس چگــونه مي توان حـق سخـن گفتن و خرده گرفتـن را از مردم سلب نمود آن حضرت به ويژه دستـور فرموده است كه هرگاه زمامداران , كاري بر خلاف قانـون عدل مرتكب شـدند, مردم در مقام انكار و اعتـراض بـرآينـد. رسول اكرم(ص)به لشكري از مسلمانان ماموريت جنگي داد و شخصي را از انصار به فرماندهـي آنها نصب كرد فرمانده در ميان راه بر سر مـوضعي بر آنها خشمگيـن شد ودستور دار هيزم فراواني جمع كنند و آتش بيفروزند. هميـن كه آتش برافروخته شد گفت: آيا رسـول خـدا به شما تـاكيد نكـرده است كه از اوامـر مـن اطاعت كنيـد؟ گفتند: بلـي. گفت : فرمان مـي دهـم خـود را در آن آتـش بينـدازيد. آنها امتناع كردند. رسـول اكرم (ص) از ايـن ماجرا مستحضر شد فرمـود: ((اگر اطاعت مـي كردند براي هميشه در آتـش مي سـوختند اطاعت در مـوردي است كه زمامداران مطابق قانـون دستـوري بدهند.))(18) در غزوه حنين كه سهمـي از غنائم را به اقتضاي مصلحت به نو مسلمانان اختصاص داد, سعدبـن عبـاده و جمعي از انصـار كه از پيشقـدمــان ومجاهدان بـودند زبان به اعتراض گشـودند كه چرا آنها را بر ما ترجيح دادي ؟ فرمود: همگـي معترضيـن در يك جا گرد آيند, آن گاه به سخـن پرداخت و با بياني شيـوا و دلنشيـن آنها را به موجبات كار , آگاه نمود. به طوري كه همگي به گريه افتادند و پوزش خواستند. همچنين در ايـن واقعه , مردي از قبيله بني تميم به نام حرقوص ( كه بعدها از سردمداران خـوارج نهروان شد) اعتراض كرده با لحـن تشدد گفت: به عدالت رفتار كـن عمر بـن خطاب از گستاخـي او برآشفت و گفت: اجازه بـدهيـد هـم اكنون گردنش را بزنـم فرمود: نه او را به حال خودش بگذار و رو به سوي او كرده و با خونسردي فرمـود: (( اگر مـن به عدالت رفتار نكنـم چه كسـي رفتار خـواهـد كرد؟)) درصلح حـديبيه عمر بـن خطـاب در خصـوص معاهـده آن حضــرت با قريـش انتقاد مي نمـود كه چرا با شرايط غير متساوي پيمان مي بندد؟ رسـول اكرم با منطق و دليل نه با خشـونت , او را قانع كرد.(19) رسول اكرم (ص) با اين روش خود عدل و رحمت را به هم آميخته بود و راه و رسم حكومت رابه فرمانروايان دنيا ميآموخت تا بدانند كه منزلت آنها در جـوامع بشري مقام و مرتبـه پـدر مهربان و خردمنـداست نه مرتبه مالك الـرقابـي, او مي بايـد همه جا صــــلاح امر زير دستان را در نظربگيرند نه اينكه هوسهاي خـودشان را بر آنها تحميــل نمايند. مي فرمود: (( مـن به رعايت مصلحت مردم از خود آنهانسبت به خـودشــان اولــي و شايسته ترم و قرآن كريـم مقام و منزلت مرا معرفي كرده است النبي اولي بالمـومنين مـن انفسهم (20) پس هركـس از شما از دنيا برود چنانچه مالي از خود بـجـا گذاشتــه متعلق به ورثه اوست وهرگاه وامـي داشته باشد و يا خانـواده مستمند و بـي پناهي از او بازمانده باشد دين او بر ذمه من و سرپرستـي و كفالت خانـواده اش بر عهده مـن است ))(21) آري اين است سيماي صميمي و چهره تابناك پيامبربزرگواراسلام, و چنين است سيره عملي آنحضرت. او كسي است كه اخلاق انساني و ملكات عاليه را در زماني كـوتاه آن چنان در دل مسلميـن گستـرش داد كه از هيچ , همه چيز را ساخت , او بـا رفتار و كـردارش گـردنكشان عرب را به تـواضع و زورگـويان رابه رافـت, و تفـرقه افكنان رابه يگانگـي, و كافران را به ايمان, و بت پرستان را به تـوحيـد,و بـي پروايان رابه پاكدامني , و كينه توزان را به بخشايش , و بيكاران را به كار و كوشـش, و درشتگـويان را درشتخـويان رابه نـرمخـويـي, و بخيلان را به ايثـار و سخـاوت, و سفيهان را به عقل و درايت, رهنمـون و آنـان را از جهل و ضلالت به سـوي علــــم و هدايت رهبري فرمـود.(22) صلـوات الله و سلامه عليه و علي آله اجمعيـن . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ