📜 فردی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و سوال كرد كه آقا مي‌خواهم كه علم داشته باشم، چه كاري انجام دهم؟ حضرت فرمودند: "فَاطلُب أوَّلاً في نَفسِكَ حَقيقَةَ العُبودِيَّةِ؛ اول برو در نفس خودت حقيقت عبوديت را جا بينداز." گفت: آقا حقيقت عبوديت به چه شكل جا مي‌افتد؟ حضرت فرمودند: ۹ مرحله دارد؛ اولين مرحله آن اين است كه براي خودت چيزي را مال خودت نداني، همه را مال خدا بداني، هر جايي هم كه خدا گفته است آن را خرج كن، اولين مرحله عبوديت است." 🔹 تازه عبوديت مقدمه علم است؛ مي‌خواهي از علم امام صادق علیه‌السلام استفاده كند، در كتاب كه نيست، عبوديت داشته باشید علم هم از آنجا می‌آید. 💠 عبوديت به چيست؟ مال خودش را نداند که مال خودش است بلکه مال او مال خدا است. ما چه میزان يك چنين نگاهي داريم؟ 50 تومن صدقه مي‌دهیم، از خدا توقع دارم؛ نذر كردم پس چرا بچه من را شفا ندادي؟! اگر خداوند خواسته، مال خودش را به خودش دادی؛ حال سوالی که پیش می‌آید این است که در قبال آن چه چیزی می‌خواستی؟! مال خودش را به خودش دادي. تازه گفتيم دعاي غير مستجاب نداريم، يك چيزي به تو داد، متوجه نشدی. همين يك باري كه قرباني كردي خدا كجا را براي تو حل كرد؟ كدام خلا را پر كرد؟ جست وجو كني پيدا مي كنید. ⬅️ به عنوان‌مثال يكي از بزرگان مي‌فرمودند كه سوار تاكسي شدم. راننده تاكسي شروع به گله كردن كرد، آقا اين چه وضعي است كه بعضي افراد هر چه بيشتر گناه مي‌كنند، خدا به آنها بيشتر مي دهد! بعضي هم مثل من صبح تا شب مي دوند خدا مدام از زندگي آنها مي‌بُرد؟! ايشان مي‌گويد گفتم مگر چه شده است؟ گفت حاج آقا ما با اين ماشين صبح تا شب در آفتاب و سرما و گرما كار مي‌كنيم، آخر ماه باز بدهکار هستیم، ولی یک فردی يك آدم گناهکاری است، ماه به ماه هم اوضاعش بهتر مي‌شود؛ اين فرد بزرگوار و با بصيرت که خدا حفظشان كند، ايشان مي‌فرمايد كه برگشتم و به او گفتم خب بچه‌هاي آن فرد چطور هستند؟ گفت هيچي آقا، يكي از آنها معتاد است، يكي از آنها هم زندان است، گفتم بچه هاي تو چطور هستند؟گفت يكي از آنها كارشناس ارشد فلان دانشگاه است، يكي هم دكتر فلان دانشگاه است. گفت آهان فهميدي كه خدا براي تو كجا گذاشته است؟ يك مقداري آدم چشم باز كند مي فهمد. 🔴 حالا به فرض هم نخواهد كه بدهد، اصلاً بر فرض محال نخواهد بدهد، مال خودش است، آدم بايد اينطور شود، اين طور آدم‌هايي ايمانشان سفت مي‌شود، دلشان قرص مي‌شود، دل اهل بيت به اينها قرص مي‌شود، خيال اهل بيت به اينها جمع مي‌شود. خيلي حرف است كه كسي به اين مقام برسد كه امام زمان خيالش نسبت به او جمع باشد، اصحاب سيدالشهداء شوند. زينب كبري شب عاشورا مي‌آيد و مي‌گويد كه برادر جان ما لطمه زياد ديديم؛ پدرم اميرالمومنين علیه‌السلام را در بزنگاه جنگ تنها گذاشتند؛ برادرم امام مجتبي علیه‌السلام را تنها گذاشتند؛ اين افراد را امتحان كردي؟ فرمود: اين افراد امتحان داده هستند، من خيالم به اين افراد جمع است. آمد و دوباره امتحان كرد. گفت هر كه مي‌خواهد برود، برود، هيچ كسي تكان نخورد. ❓آقا ما شنيديم همه بلند شدند و رفتند؟ آن براي يك جاي ديگري است، آن براي اول سفر امام حسين علیه‌السلام است. زمانی که خبر شهادت مسلم رسيد، جمعيت اطراف امام حسين عليه السلام زياد بود، تقريباً 1500 نفر بودند، حضرت فرمودند مي‌بينيد مسلم را كشتند، هر كسي مي‌خواهد برود، برود؛ مي‌گويد ترافيكي بود، مردم موقع رفتن بهم مي‌خوردند، 80نفر ماندند، به كربلا رسيدند. حضرت فرمودند: "هر كسي مي‌خواهد برود، برود. اول از همه قمر بني هاشم بلند شد و صحبت كرد، كجا! كجا برويم!؟ لنبغي بعدك، برويم و بعد از تو زندگي كنيم، تو را به دشمن بسپاريم، تو را بكشند و ما برويم و زندگي كنيم! اين است كه دل قرص مي‌شود، اين است كه امام زمان نگاه كند و شاد شود. شيخ مفيد شود؛ که امام زمان مي‌فرمايند ما هر وقت به تو نگاه مي‌كرديم لذت مي‌برديم؛ درس تو مايه آرامش ما بود. چه كاري بايد انجام دهيم كه به اينجا برسيم، اصرار، به خدا بايد اصرار كنيم، بايد به او اصرار كنيم. 📎برگرفته از جلسات «پای مهدی بمان » ✅@Aminikhaah