💠 🔷 جلسه نهم 🔶 بخش ششم 📌 إنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّى بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِي الْمَسْجِدِ وَ هُوَ يَخْفِقُ وَ يَهْوِي بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَيْنَاهُ فِي رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلَانُ قَالَ أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ فَقَالَ إِنَّ يَقِينِي يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِي أَحْزَنَنِي وَ أَسْهَرَ لَيْلِي وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِي فَعَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَاحَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّي وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِيهِمْ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ يَتَعَارَفُونَ وَ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ كَأَنِّي الْآنَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ لَهُ الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ فَقَالَ الشَّابُّ ادْعُ اللَّهَ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ مَعَكَ فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِيِّ ص فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ وَ كَانَ هُوَ الْعَاشِرَ ؛ امام صادق عليه السّلام فرمود: روزى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نماز صبح را با مردم گزارد، سپس در مسجد نگاهش به جوانى افتاد كه چرت ميزد و سرش پائين مى افتاد، رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش به گودى فرو رفته، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود: حالت چگونه است؟ عرض كرد: من با يقين گشته ام، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از گفته او در شگفت شد [خوشش آمد] و فرمود: همانا هر يقينى را حقيقتى است. حقيقت يقين تو چيست؟ عرض كرد: يا رسول اللَّه همين يقين من است كه مرا اندوهگين ساخته و بيدارى شب و تشنگى روزهاى گرمم بخشيده و از دنيا و آنچه در دنيا هست بى رغبت گشته ام تا آنجا كه گويا عرش پروردگارم را ميبينم كه براى رسيدگى به حساب خلق برپا شده و مردم براى حساب گرد آمده اند و گويا اهل بهشت را مي نگرم كه در نعمت ميخرامند و بر كرسيها تكيه زده، يكديگر را معرفى ميكنند و گويا اهل دوزخ را مى بينم كه در آنجا معذبند و به فريادرسى ناله ميكنند و گويا اكنون آهنگ زبانه كشيدن آتش دوزخ در گوشم طنين انداز است.رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به اصحاب فرمود: اين جوان بنده ايست كه خدا دلش را بنور ايمان روشن ساخته، سپس به خود او فرمود: بر اين حال كه دارى ثابت باش. جوان گفت: يا رسول اللَّه از خدا بخواه شهادت در ركابت را روزيم كند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله براى او دعا فرمود. مدتى نگذشت كه در جنگى همراه پيغمبر بيرون رفت و بعد از 9 نفر شهيد گشت و او دهمين (شهيدان آن جنگ) بود.(کافی، ترجمه مصطفوی، ج2، ص53) خدا رحمت کند ایت الله مشکینی را، رئیس مجلس خبرگان بودند، ایشان در جمع طلبه ها درس اخلاق می گفتند، می فرمودند که طلبه ها! شما چطور می توانید شبها بخوابید؟! من که از ترس قیامت شب ها خواب ندارم..! یعنی چی این حرف؟! چقدر آدم میتواند باور داشته باشد ؟! مثل امیر المومنین شبها خواب نداشت از ترس قیامت.. ترس نه مثل دزدی که از پلیس بترسد، بلکه برای آن است که مقام عظمت را میفهمد یعنی چه.. چه کسانی عاشق شهادت میشوند؟ آنهایی که به باور میرسند، به یقین میرسند، اینها عاشق شهادت میشوند.. 🔔 @Aminikhaah_Media