💠 🔷 جلسه اول 🔷 بخش سوم 🔶 اهل بیت اباعبدالله الحسین ع را بعد از واقعه عاشورا دو روز نگه داشتند. گفتند ما میخواهیم جسد کشته هایمان را دفن کنیم! (الكامل في التاريخ ، ج 2 ، ص 574 ؛ الأخبار الطوال ، ص 259 ؛ بغية الطلب في تاريخ حلب ، ج 6 ، ص 2630.) دو روز طول کشید ؛ خیلی کشته داده بودند. اینها همه را دفن کردند. اهل بیت را با چه وضعیتی از کربلا خارج کردند! این زن و بچه را بر پارچه ای روی تخته و بر کوهان شتران بی جهاز و در حالی که پوشش رویینشان را از سر کنده بودند از کربلا خارج کردند. (الملهوف ، ص 189؛ بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 107.) وقتی به کوفه رسیدند شب شده بود. کوفه شهر آباء و اجدادی آنها بود. مردم کوفه با این خانواده انس داشتند. به آنها علاقه داشتند. امام صادق ع فرمود: « مَا مِنْ أَهْلِ الْبُلْدَانِ أَكْثَرُ مُحِبّاً لَنَا مِنْ أَهْلِ الْكُوفَة» « مردم هیچ جای دنیا به اندازه مردم کوفه ما را دوست ندارند!» (بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة)، ص: 82 ؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج65، ص: 131 ) همه درد در همین روایت است! می ترسیم این روایات را بخوانیم مردم متوجه اصل ماجرا نشوند! مردم کوفه اهل بیت را دوست داشتند. خیلی هم دوست داشتند. گاهی روضه اشتباه خوانده می شود. در کوفه کسی به اهل بیت ع سنگ پرتاب نکرد. آن مربوط به شام بود. در کوفه یهودی ای نبود! 80 درصد مردم آنجا شیعه اعتقادی بودند و مثل امیرالمومنین نماز میخواندند. شهر دشمن نبود ، شهر دوست بود. شهر رفقای امیرالمومنین بود. اینهاست که جگر انسان را می سوزاند! اسرای کربلا به کوفه رسیدند. آن زمان (که به وقت شمسی مهر ماه بوده) شبها نسبتا خنک بود. مردم بر پشت بامها می خوابیدند. اگر کسی از کوچه رد می شد متوجه می شدند. حالا اگر کاروان رد می شد همه متوجه می شدند. خب کاروان صدای جرس دارد. شتر وقتی وارد می شود صدای جرس شتر بلند می شود. صدای جرس آمد. مردم کوفه از خواب بیدار شدند. بیرون ریختند. دیدند چهره این خانواده که آمده اند به چهره عزاداران می خورد. زنى كوفى از بالاى بام پرسيد: شما از كدام اسيران هستيد؟ گفتند: ما اسيران خاندان محمّديم. آن زن، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه برايشان جمع كرد و به آنها داد تا خود را بپوشانند. (مثير الأحزان ، ص 85 ؛ الملهوف ، ص 190، بحارالأنوار ، ج 45 ، ص 108) مردم کوفه با دیدن این خانواده چه کردند؟ «ورَأَيتُ نِساءَ أهلِ الكوفَةِ مُشَقِّقاتِ الجُيوبِ عَلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليهما السلام» ( بلاغات النساء ، ص 37) زن های کوفی با دیدن اسرای کربلا گریبان ها را دریدند! مردان کوفی هم گریه و شیون می کردند: « فَجَعَلوا يَبكونَ ويَنوحونَ» ( الفتوح ، ج 5 ، ص 120؛ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي ، ج 2 ، ص 40؛ الفصول المهمّة ، ص 190؛ كشف الغمّة ، ج 2 ، ص 263 ؛ الحدائق الورديّة ، ص 124 ) هیچ کس از دیدن این وضعیت خوشحال نشد ، بلکه همگی گریستند و شیون کشیدند. زینب کبری چه فرمود؟ فرمود گریه می کنید؟ ای کوفیان بی مروت و بی حیا! الهی اشکتان خشک نشود! «يا أهلَ الكوفَةِ، ويا أهلَ الخَتلِ وَالخَذلِ، فَلا رَقَأَتِ العَبرَة» ( الأمالي للمفيد ، ص 321 ؛ الأمالي للطوسي ، ص 92 ؛ الملهوف ، ص 192 ؛ مثير الأحزان ، ص 86 ؛ بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 165 ؛ الفتوح ، ج 5 ، ص 121 ؛ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي ، ج 2 ، ص 40 ) امام سجاد ع هم فرمودند: شما گریه میکنید ؟ به غربت ما گریه میکنید؟ بر مظلومیت ما گریه میکنید؟ « يا أهلَ الكوفَةِ، إنَّكُم تَبكونَ عَلَينا فَمَن قَتَلَنا غَيرَكُم؟» (بلاغات النساء ، ص 37) شما قاتل مایید. چه کسی غیر از شما ما را کشت؟ 🔔 @Aminikhaah_Media