💠 🔷 جلسه چهارم 🔷 بخش چهارم 🔶 آیا همیشه این طور است؟ خیر، گاهی خوب است انسان شبیه اکثریت باشد. اما کی و کجا؟ (در جلسه بعدی بیشتر توضیح داده خواهد شد) اولا اصل اولیه بر این استوار است که انسان نباید شبیه اکثریت باشد. بقیه چطور مجلس ختم میگیرند ، شما آنطور نگیر. بقیه چطور مجلس عروسی می گیرند؟ شما آنطور مجلس نگیر! اگر میخواهی موفق باشی آنطور نباش. بودند کسانی که میگفتند ما مثل بقیه مجلس عروسی نگرفتیم، امام زمان در مراسم ما شرکت کردند. اصلا برای ما مهم است که امام زمان در مراسم عروسی ما شرکت کنند یا نه فقط در هیات ایشان را صدا میزنیم؟ ایشان فقط در مجالس روضه شرکت میکنند؟! عروسی هایمان را نمی آیند؟! آیا تصور ما نسبت به امام زمان این است؟ اتفاقا ایشان از شادی مومنان بیشتر خوشحال می شوند. از ازدواج مومنین بیشتر خوشحال می شوند. آیا امام زمانِ ما اینگونه هست یا نه؟ بچه ی ما که به دنیا می آید امام زمان به ما تبریک نمیگویند؟ نمی آیند در گوشش اذان بگویند؟ بودند کسانی که امام زمان در گوش بچه شان اذان گفته ؛ چرا؟ چون آن ها ویژه اند ، مثل بقیه نیستند. اگر مثل بقیه باشد و جزء اکثریت باشد امام زمان تحویلش نمیگیرند. کسی به دختر و پسری گفته عروسی تان را جوری که برخلاف رضایت خداست نگیرید. خدا به شما بچه نمی دهد. گفتند نه می رویم کربلا درست می شود... عروسی گرفتند و رفتند کربلا و برگشتند و بچه دار شدند، بچه اول قلب نداشت ، بچه دوم به دنیا آمد از دست پرستار افتاد و مرد؛ .. می گویند آرزو داریم! یک شب است! اما آن شبی هم که بچه اش می میرد یک شب است! اصلا کسی که میخواهد یار اهل بیت باشد و به کار اهل بیت بیاید باید «ویژه» باشد. باید شبیه بقیه نباشد. والا شبیه بقیه دستش آلوده می شود به خون اهل بیت؛ مثل مردم کوفه. دیدند که این همسایه و آن همسایه که قید امام حسین و مسلم را زد ، با خود گفتند پس من چرا پای عهدم بمانم؟ همیطور چشم باز کردند و دیدند قاتل امام حسین ع شدند : لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُم ، امتی امام حسین ع را کشتند. شهید مصطفی ردانی پور، یک انسان ویژه است. ایشان مثل بقیه نبود. مثل بقیه هم ازدواج نکرد. شنیده بود که حضرت امام فرموده بودند که اگر کسی بتواند با همسران شهدا که دختران جوانی هستند و به خاطر این شرایط ، بیوه و بی سرپرست شده اند ازدواج کند بهتر است. ایشان رفته بود و همسر شهیدی در محله شان پیدا کرده بود. به مادرش نگفته بود که ایشان همسر شهید است. رفته بودند خواستگاری و پسندیده بودند. ایشان به خانمش گفته بود که ببین من نمیخواهم مثل بقیه ازدواج کنم. میخواهم ویژه ازدواج کنم. بیا چند کارت دعوت بنویسیم. یکی را ببریم حرم امام رضا ایشان را دعوت کنیم. یکی را ببریم حرم حضرت معصومه، از ایشان و اهل بیت دعوت می کنیم. یکی را هم می بریم مسجد جمکران از امام زمان دعوت می کنیم. من میخواهم مهمان های ویژه ام این ها باشند. همسر ایشان می گوید شب عروسی، سحر با صدای ضجه مصطفی بیدار شدم. دیدم ایشان دارد گریه میکند و میگوید شما چقدر مهربانید... پرسیدم چه شده؟ گفت الان خواب بودم ، حضرت زهرا س به خوابم آمدند و فرمودند آقا مصطفی ما در عروسی شما شرکت کردیم! ایشان فردای عروسی اش رفت جبهه، سه ماه بعد پیکرش بازگشت. مثل شهید حججی که آنقدر خاص بود، هنوز هم امام حسین ویژه ها را سوا می کند. اما اگر کسی مثل بقیه بود جدا نمی کنند. همسر ایشان تعریف میکند که با هم رفتیم انگشتر خریدیم. گفت اگر اسیر داعشی ها شدم چه شکلی روی اینها را کم کنم! رفتند روی انگشتر (یا زهرا) نوشتند. او مثل بقیه غصه نان و آب نداشت، تک بود. عاقبت چه شد؟ دستش را بریدند، جنازه اش را قطعه قطعه کردند و سوزاندند. آنچنان رویی از داعشی ها کم کرده بود که جنازه اش را هم نمی توانستند تحمل کنند. مثل خاری فرو رفت در چشمانشان. یکی دیگر از ویژه های عصر ما حضرت امام ره است. به ایشان میگفتند که مثل بقیه باش که صدایشان در نمی آید و زندگیشان را می کنند. ایشان میفرمود من به بقیه چه کار دارم؟ من به تکلیف کار دارم. تکلیف را با بقیه و اکثریت که نمی شود تشخیص داد. میخواهی موفق باشی، اکثریت را کنار بگذار. ویژه باش. تنها و تک باش. خودت باش. اینجور آدم هایی به درد اهل بیت می خورند. به حضرت امام میگفتند هیچ کس سر این مسائل اعتراض نمیکند، اما ایشان میفرمود من به بقیه کار ندارم. وظیفه خودم را انجام می دهم. تا اینکه تبعید شدند ترکیه و بغداد. آن موقع حتی پول نداشتند سوار تاکسی شوند. حاج آقا مصطفی گفتند که آنجا غربت امام رو دیدم. مرجع تقلید شیعیان تک و تنها در کشور غریب.. باید اینطور بود و گرفتار حرف مردم نشد. چه کار داری به حرف بقیه؟ خودت باش ، خودت زندگی کن. 🔔 @Aminikhaah_Media