💠 🔷 جلسه هشتم 🔶 بخش دوم 🔷وقتی معاویه لشکر امام حسن علیه السلام را از هم پاشید و همه متفرق شدند اصحاب امام حسن مجتبی علیه السلام با حضرت گفت‌وگو کردند. یک نفر گفت اینجا فقط بیست نفر هستند که صحبت می کنند و بقیه سکوت کردند. این ۲۰ نفر بلند شدند و گفتند آقا جان ما بیست نفر در رکاب شما آماده جنگیدن هستیم و می توانیم اقدام کنیم و انقلاب کنیم و حرکت کنیم. فضای سیاسی دوران امام حسن مجتبی بسیار بد بود و امام حسن مجتبی مظلوم واقع شدند. تاریخ امام حسن مجتبی علیه السلام را در هیچ مناسبتی نمی‌گوییم. ۲۸ صفر در مورد پیغمبر ص صحبت می کنیم و نیمه ماه رمضان هم در مورد ماه رمضان. تاریخ امام حسن مجتبی علیه السلام را نه در محرم می گوییم نه در صفر و نه در رمضان. این بخش از تاریخ بسیار مهم است. امام حسن مجتبی علیه السلام سید شباب اهل جنت است. امام حسن مجتبی علیه السلام مقامشان از امام حسین علیه السلام بالاتر است. اما آنقدر غریب هستند که هیچ حرفی از ایشان نیست. معاویه در لشکر امام حسن مجتبی علیه السلام نفوذ کرد به چند جاسوس پول داد و یکی از فرماندهان لشکر امام حسن مجتبی علیه السلام را خرید. بعد به آنان پول داد تا شبانه به خیمه امام حسن مجتبی علیه السلام بروند و حضرت را دستگیر کنند و به معاویه تحویل دهند. آنها شبانه به خیمه امام حسن رفتند. سجاده را از زیر پای امام حسن مجتبی کشیدند. برخی از اصحاب به کمک امام حسن‌ مجتبی رفتند و نجاتشان دادند. بعضی دیگر از آنهایی که در رکاب امام حسن مجتبی علیه السلام بودند در مدائن ، وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام وارد مدائن شدند چند نفر از دور و بری های شان که شنیده بودند مسیر امام کجاست پشت درخت کمین کردند و با شمشیر به پای امام حسن مجتبی ضربه وارد کردند و ایشان را مجروح کردند. حضرت وقتی به مدائن رسیدند بستری شدند . معاویه همچنان با شعار و تبلیغات و تهدید و پول فضای سیاسی کوفه را علیه امام حسن مجتبی علیه السلام میکرد . مردم به امام پشت کردند امام حسن مجتبی علیه السلام برای مردم سخنرانی کردند. در مسجد کوفه برای مردم خطبه خواندند جمعیت زیادی سرتاسر نشسته بودند. حضرت فرمودند ما دو راه داریم یا باید با معاویه جنگ کنیم که عزت دنیا و آخرت ما در این است . اگر شهید شویم به بهشت میرویم اگر پیروز شویم بر معاویه غلبه کرده ایم . راه دوم مذاکره با معاویه که ذلت دنیا و آخرت را قبول کنیم و هر چه میگوید بپذیریم. البته امام حسن علیه السلام ده شرط برای مذاکره با معاویه گذاشته بودند. مردم یک صدا شعار دادند. همه بلند شدند و با یکدیگر به جای اینکه تکبیر بگویند و یا شعار دهند یک صدا گفتند ما می خواهیم زنده بمانیم. ما جنگ نمی خواهیم. ما درگیری نمی‌خواهیم. ما همان ذلتی را که گفتی می خواهیم. بعد از آن امام حسن علیه السلام سپاه چهار هزار نفری را که به بصره فرستاده بود فراخواند. ایشان تصمیم گرفت با معاویه بیعت کند و تن به مذاکره بدهد، معاویه از شام و عراق آمد و به کوفه رسید. در مسجد کوفه همه اصحاب امام حسن مجتبی علیه السلام جمع شده بودند و در صف ایستاده بودند آنها تک به تک با معاویه دست دادند و به او گفتند تو امیرالمومنین ما باش و بعد به امام حسن علیه السلام نیز گفتند بیا بیعت کن . امام حسن مجتبی علیه السلام پیکی به فرمانده سپاه چهار هزار نفره بصره فرستاد که به کوفه بیاید و بیعت کند ، فرمانده سپاه در جواب پیک گفت ‌به امام حسن مجتبی علیه‌السلام بگویید من قسم خوردم معاویه را ملاقات نکنم مگر اینکه بین من و او شمشیر باشد. من قسم شرعی خوردم. حضرت فرمودند به او بگویید برگردد. اشکال ندارد وقت ملاقات او با معاویه بین آن دو نفر شمشیر بگذارید. یک طرف معاویه طرف دیگر او و در میان شمشیر باشد. ۴ هزار نیرو به کوفه آمد فرمانده به مسجد کوفه رفت. وقتی فضای سیاسی را دید به شدت آشفته شد و به حضرت گفت آقا جان برایم سخت است که با معاویه بیعت کنم. حضرت فرمود این خواست مردم است. مردم خودشان خواستند برو و بیعت کن. فرمانده خواست برگردد که حضرت فرمود برو و بیعت کن و به ۴ هزار نیروی خودت هم بگو بروند بیعت کنند. خودش به همراه ۴ هزار نیرو شمشیری در میان گذاشتند و در بالای شمشیر با معاویه دست دادند. بعد از آن معاویه که می دانست مردم طرفدار او هستند به تعهدات صلح نامه عمل نکرد و تعهد خود را شکست. امام حسن مجتبی علیه السلام دوباره با مردم گفتگو کرد. ایشان فرمودند معاویه مذاکرات را بر هم زده و صلح نامه را پاره کرده و زیر تعهداتش زده است. مردم گفتند اشکال ندارد آقا جان مهم همین است که زنده ایم و زندگی می کنیم! (برای مطالعه بیشتر ر.ک صلح امام حسن مجتبی ع ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه آیت الله خامنه ای) 🔔 @Aminikhaah_Media