حکایت دستمالی که سیدالشهداء علیه‌السلام بر سر حرّ بست و بعد از هزار سال، خون تازه از زیر آن جاری شد... ✍ مرحوم سیّد نعمة‌ الله‌ جزائری‌ در کتاب‌ «الأنوار النُعمانیّه‌» می‌نویسد: افراد معتمد و موثّق‌ برای‌ من‌ نقل‌ کردند که‌ : شاه‌ إسماعیل‌ در سفری برای‌ زیارت‌ قبر حضرت‌ سیّدالشهداء علیه‌السّلام‌ به‌ کربلا رفت و چون‌ از بعضی‌ از مردم‌ شنیده‌ بود که‌ به‌ حرّ بن‌ یزید ریاحی‌ طعن‌ می‌زنند، به‌ سمت‌ قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش‌ کنند. چون‌ قبر حرّ را نبش‌ کردند، دیدند که‌ به‌ همان‌ هیئت‌ و کیفیّتی‌ که‌ کشته‌ شده‌ است‌ خوابیده‌ است‌، و بر سر او دستمالی‌ دیدند که‌ با آن‌ سر حرّ بسته‌ شده‌ بود. شاه‌ اسماعیل‌ در کتب‌ تاریخی خوانده‌ بود که‌ در واقعه‌ کربلا که‌ سر حرّ مورد اصابت‌ قرار گرفت‌ و حضرت سید‌الشهدا علیه‌السلام دستمال‌ خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان‌ دستمال‌ دفن‌ شده‌ است‌، برای‌ باز کردن‌ و برداشتن‌ دستمال‌ تصمیم‌ گرفت‌. فلمّا حَلّوا تِلكَ العِصابة جَرَى الدَم مِن رأسِه حتّى اِمتَلأ مِنهُ القبر چون‌ آن‌ دستمال‌ را باز کردند خون‌ از سر حرّ جاری‌ شد بطوریکه‌ از آن‌ خون‌ قبر پُر شد. و چون‌ دستمال‌ را بستند خون‌ باز ایستاد و چون‌ دوباره‌ باز کردند خون‌ جاری‌ شد. و هر چه‌ کردند که‌ بتوانند آن‌ خون‌ را به‌ غیر از همان‌ دستمال‌ بند بیاورند و از جریانش‌ جلوگیری‌ کنند میسّر نشد. و از اینجا دانستند که‌ این‌ قضیّه‌ موهبت‌ الهی‌ است‌ که‌ نصیب‌ حرّ شده‌ است‌. شاه‌ اسماعیل‌ دستور داد قبّه‌ای‌ بر مزار او بنا کردند و خادمی‌ را بر آن‌ گماشت‌ تا آن‌ بقعه‌ را خدمت‌ کند. 📓الانوار النعمانیه ج۳ ص۱۸۶ ┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ● @soalvajavab@AmirGrali