شعری از حجةالاسلام نیّر تبریزی که شهریار آرزو می کرد به جای تمام اشعارش تنها یک بیت این مرثیه از آن او بود ▪️زبان حال حضرت سکینه با اسب خونین حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) ای فَرَس با تو چه رخ داده که خود باخته ای؟ مگر اینگونه که ماتی تو شه انداخته ای! ای همایون فرسِ پادشهِ سدره مقام که چرا گاه بهشت است تو را جای خرام چه بلا رفته که با خویش نپرداخته ای؟ ┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄ تا صهیل تو همی آمدی ای پیک امید! بر همه اهل حرم بود صدای تو نوید کاینک آید زپی پرسشِ ما شاهِ شهید مگر این بار، خداوندِ حرم را چه رسید؟ کای فرس! شیهه زنان بر حرمش تاخته ای! ┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄ اگر آورده‌ای ای هدهد فرخنده سیر ز سلیمان و نگینش بَرِ بلقیس خبر ز چه آلوده به خون تاج تو؟ خاکم بر سر! راست گو، تخت سلیمان شده برباد مگر؟ تو ز بهر خبر از تیر، پری ساخته ای؟ ┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄ آن شهی را که به امرش فکند سایه سحاب خواهد ار آب، شود خاک در عالم، نایاب طعنه بر لجّه‌ تیار زند موج سراب دیده‌ای کشته مگر، تشنه لبش بر لب آب که چنین ناله به عیّوق برافراخته‌ای؟ ┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄ تو که غلطان زسر زین نگونش دیدی در میان سپه دشمن دونش دیدی ای فرس راست به من گوی که چونش دیدی؟ تو به چشمان خود آغشته به خونش دیدی؟ یا قتیل دگری بود تو نشناخته‌ای؟ ┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄ بوی خون آید از این کاکل و یال و تن تو شد مگر کشته روبه، شه شیر اوژنِ تو؟ دل افسرده من آب شد از دیدن تو فاش گو برق که آتش زده بر خرمن تو؟ که چنین غلغله در بحر و بر انداخته ای! ┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ● @soalvajavab@AmirGrali