هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 علیه السلام 🔹 علیه السلام سلامِ خدا و درود رسول نثارِ تو ، ای محو و ماتت ، عقول سپهرِ ولا را دَهُم اختری به شهر خرد ، همچو حیدر ، دری سزد بر عوالم ، زعامت تو را بریدند رَختِ امامت تو را فروزان چراغ هدایت تویی کرم را یمِ بی نهایت تویی ولیّ خداییّ و هادِی السُّبُل وجودِ تو ، آیینة عقل کل درخشان دُرِ یازده بحرِ نور امامِ صبور و غفور و شکور علیّ النقی ، نور چشم تقی نباشد تو را خصم ، اِلّا شقی به «طه» و «یس» به «ن و القلم» تو بر قلّة فضل ، داری علم تویی ماسوا را امین و امان کتاب خداوند را ترجمان شفیع معادیّ و خیر العباد چنان بابِ پاکت جوادی جواد همه اختران ، خاک راه تو اند ملائک ز خیل سپاه تو اند خلیفه به تو داد روزی نشان همه لشگرش را ز خرد و کلان به طعنه سپس گفت آن رو سیاه که دیدی مرا اقتدار و سپاه بگفتی که دیدیم ما لشگرت همه دست بر سینه ، فرمانبرت تو بنگر کنون عزّ و جاه مرا گشا چشم و بنگر سپاه مرا همان لحظه دید آن لئیمِ لعین که صف بسته در آسمان و زمین ز مشرق به مغرب ، کران تا کران پُر است از ملائک ، تمام جهان کِشَد گوششان نازِ فرمانِ تو که سازند هستی به قربان تو همه منتظر تا که با تیغِ تیز نمایند خصمِ تو را ریز ریز خلیفه ز گفتار ، خاموش شد ز خوف سپاهِ تو ، بیهوش شد 1 تویی مقتدای همه انس و جان فدای وجودِ تو ، جان و جهان ز جور زمانه همه خسته ایم به لطفِ عمیمِ تو دل بسته ایم مزن دست رد ، روی این سینه ها که بگرفته زنگِ غم ، آئینه ها کلامِ تو ، ای هادیِ راستین چو برخاست از دل ، بُوَد دلنشین تو بر جامعه ، جامعه داده ای یکی نسخة نافعه داده ای هر آنکس که خواهد شناسد امام چراغِ رهش این بُوَد والسلام تو کردی زیارت به عید غدیر کسی را که بر مؤمنین شد امیر چو دادی سلامش به قلب سلیم بخواندی علی را تو دینِ قویم ز متنِ کلامت چنین منجلی است الا ! اَیّها المسلمین ، دین ، علی است تو هادیّ و ما پیروِ راهِ تو همه محوِ رخسارة ماهِ تو به مهرِ تو از دل برآید نفس مطیعِ تو ، درّندگان ، در قفس برت شیرِ درّنده چون برّه ، رام زند بوسه بر پات ، با احترام تو را دید چون هادی و دستگیر به پای تو بنهاد سر ، شیر پیر بگفتا : بر این شیرهای جوان بگو رحم آرند بر ناتوان چو در این قفس ، لاشه ای آورند جوانان به سرعت ، تنش می درند نمانَد از آن لاشه چیزی که سیر نماید از آن خویش را شیر پیر سفارش نمودی به درّندگان که باشند با پیرشان مهربان پس از آن بدیدند تا شیر پیر نمی گشت از لاشه ای ، سیرِ سیر از آن شیرهای قویّ و جوان یکی سوی لاشه ، نمی شد روان 2 الا ! ای حریمت مرا قبله گاه به درگاهت آوردم آقا پناه دریغا که کشتند از زهر کین تو را دشمنانِ خدای مبین دریغا که قدرِ تو نشناختند همه عمر ، قلبِ تو خون ساختند ز درگاه خود « ایزدی » را مران که بوده است عمری تو را مدح خوان 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.