#داستان
🥀شبی دزدی به خانه شیخ احمد خضرویه رفت و بسیار گشت، اما چیزی پیدا نکرد.
🌱شیخ صدا زد: ای جوان، سطل بردار و آب از چاه بیرون بکش و طهارت کن و به نماز مشغول شو تا پولی به تو بدهم تا محروم نگردی.
🍃دزد وضو گرفت و مشغول نماز شد.
چون روز شد، خواجه صد دینار به او داد و گفت: این جزای عبادت و یک شب نماز توست.
🌿دزد منقلب شد و لرزه بر اندامش افتاد گفت:
پول نمی خواهم،
مرا به راه خدا #هدایت کن
تا دولت لازوال از درگاه لایزال حاصل کنم.
🌹شیخ او را مرید خود کرد و او یکی از اولیای حق شد.
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
@AmoozesheAmrebemarouf