#داستان
روز گذشته تو مترو نشسته بودم و داشتم از
چهار راه ولی عصر به دروازه شمیران می آمدم.
کتاب “آینه شکستن خطاست”رو می خواندم.
این کتاب به همت بنیاد علمی فرهنگی علامه شهید مرتضی مطهری تولید شده و مروری بر دیدگاه های
#استاد_مطهری درباره آسیب های فرهنگی داره.
این جا رسیده بودم که شهید می فرمود:
غالبا خیال می کنند که حسن خلق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز ”اجتماعی بودن” همین است که انسان همه را با خود دوست کند.
اما این برای انسان #هدفدار_مسلکی که فکر و
ایده ای را در جامعه تعقیب می کند و درباره منفعت خودش نمی اندیشد میسر نیست.
چنین انسانی، خواه ناخواه #یکرو و #قاطع و #صریح است مگر آن که منافق باشد.
در این حین مترو رسید به دروازه دولت.
یک خانم و آقایی وارد شدند.
نه خانمه وضعیت پوششی اش خوب بود و نه آقاهه ظاهر الصلاح بود.
اندکی تامل کردم تا شاید تغییری ایجاد شود. فایده ای نداشت.
جلو رفتم. به آقاهه سلام کردم و گفتم آقا، این خانم شماست؟
گفت: آره
گفتم: بهش بگید حجابش رو درست کنه.
در این هنگام یک نفر دیگر از اون بغل پرید وسط و با گستاخی شروع به فحاشی به من کرد که به تو چه؟! هر طور دوست داره میاد بیرون!!
این حرکت، شوهرِ خانم بدحجاب را هم گستاخ کرد و با صدای بلند گفت: زن خودمه هر طور که می خوام میارمش بیرون و قلدرانه قصد دعوا داشت!
من هم مظلومانه گفتم: به نظرم این کار هم به ضرر خودشونه و هم ضرر جامعه و من هم یک توصیه برادرانه کردم.
قطار به دروازه شمیرون رسید و پیاده شدم.
دیدم که اون نفر اول اومد پیشم و یکی دو حرف نامربوط نثار اون آقا و خانومه کرد و گفت که من دخالت کردم که دعواتون نشه.
من هم در حالی که اشتباه بودن کارش رو بهش توضیح می دادم جملات شهید مطهری رو تو ذهنم تکرار می کردم...!
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
@AmoozesheAmrebemarouf