✅آیا حضرت علی (ع) موافق جنگ خلیفه دوم با ایران بودند؟(3) 👈اما ماجرایی که برخی مدعی مشورت دادن امام به خلیفه دوم شده اند 🔻در سال چهارده هجرى در سرزمین «قادسیه» نبرد سختى میان سپاه اسلام و نظامیان ایران رخ داد که سرانجام فتح و پیروزى از آن مسلمانان گردید و «رستم فَرّخ زاد» - فرمانده کل قواى ایران -با گروهى کشته شد . با این پیروزى، سراسر عراق زیر پوشش نفوذ سیاسى و نظامى اسلام در آمد و «مدائن» که مقر حکومت سلاطین ساسانى بود، در تصرف مسلمانان قرار گرفت و سران سپاه ایران به داخل کشور عقب نشنى کردند. مشاوران و سران نظامى ایران بیم آن داشتند که سپاه اسلام کم کم پیشروى کند، و سراسر کشور را به تصرف خود در آورد. براى مقابله با چنین حمله خطرناک «یزدگرد» پادشاه ایران، سپاهى یکصد و پنجاه هزار نفرى به فرماندهى «فیروزان» ترتیب داد تا جلوى هر نوع حمله ناگهانى را بگیرد و حتى در صورت مساعد بودن وضع، دست به حمله تهاجمى زند «سعد وقاص»، فرمانده کل قواى مسلمانان (و به نقلى «عمار یاسر» که حکومت کوفه را در اختیار داشت) نامه اى به عمر نوشت و خلیفه را از تحرک هاى دشمن آگاه ساخت و افزود: سپاه کوفه، آماده اند که نبرد را آغاز کنند و پیش از آنکه دشمن شروع به جنگ کند، آنان براى ارعاب دشمن دست به حمله زنند. خلیفه به مسجد رفت، سران صحابه را جمع کرد و آنان را از تصمیم خود مبنى بر اینکه مى خواهد مدینه را ترک گوید و در منطقه اى میان بصره و کوفه فرود آید، و از آن نقطه رهبرى سپاه را به دست بگیرد، آگاه ساخت. در این موقع «طلحه» برخاست و خلیفه را بر این کار تشویق کرد و سخنانى گفت که بوى تملق و چاپلوسى بخوبى از آن استشمام مى شد. پس از او «عثمان» برخاست و نه تنها خلیفه را به ترک مدینه تشویق کرد، بلکه افزود: به سپاه شام و یمن بنویس که همگى منطقه خود را ترک کنند و به تو بپیوندند و تو با این جمع انبوه بتوانى با دشمن روبرو شوی. در این موقع «امیر مومنان(علیه السلام)» برخاست و فرمود:«پیروزى و شکست این امر (اسلام) بستگى به فزونى نیرو و کمى جمعیت نداشته است..... موقعیت زمامدار، همچون رشته مهره ها است که آنها را گرد آورده به هم پیوند مى دهد. اگر رشته از هم بگسلد، مهره ها پراکنده مى شوند و سپس هرگز نمى توان آنها را جمع آورى کرده و از نو نظام بخشید....اگر فردا چشم عجمها بر تو افتد، خواهند گفت: این اساس و ریشه (رهبر) عرب است، اگر ریشه این درخت را قطع کنید، راحت مى شوید، و این فکر، آنان را در مبارزه با تو و طمع در نابودى تو حریص تر و سرسخت تر خواهد ساخت" عمر پس از شنیدن سخنان امام نظر او را پسندید و از رفتن منصرف شد 📚خطبه ١۴۶ نهج البلاغه ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت (بى تا) دارصادر، ج ۳ ص ۸ طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث، (بى تا) ج ۴ ص ۲۳۷؛ حافظ ابن کثیر، البدایه و النهایه،الطبیه الثانیه، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۳۹۴ه.ق، ج ۷ ص ۱۰۷. و اما پاسخ 1⃣ اینکه در پست های قبلی مشاهده کردید امام علی(ع)در ابتدا به صراحت مخالف جنگ بودند و در میانه جنگ بنابر مصلحت اسلام پیشنهاد می‌دهد که خلیفه دوم وارد میدان نشود. 2⃣ چه‌کسي گفته هر مشورت دادني الزاماً به معناي رضایت از شخص و کارهاي اوست؟! آیا حضرت یوسف _پیامبر الهی_ از پادشاه مصر که (کافر)بود رضایت داشت!؟خیر✋🏿 در صورتي‌که خود ایشان مشاور « حاکم_کافر» می‌شود و حتي درخواست می‌کند تا سِمَت حکومتي هم به او بدهند (آیات 54-55 سوره یوسف) ✔️پس وقتي پاي حقي در میان باشد و یا «دفعِ افسد به فاسد» لازم آید، ربطي به رضایت از شخص و کارهاي او ندارد 3⃣ مشورت‌های امیرالمومنین علیه‌السلام براي دفاع از مردم در برابر اقدامات نادرست عمر بن خطاب بوده است 🔻مکرراً حکمِ غلط! صادر مي‌کرد و این امام‌علي علیه‌السلام بودند که هربار مظلومي بي‌گناه را نجات می دادند: 📜لولا علىّ لهلك عمر، والقصة مشهورة فإن عمر أراد أن يرجم حاملا لمازنت، فقال له أمير المؤمنين على هذاسلطانك عليها، فما سلطانك على ما فى بطنها، فكف عن ذلك،وقال «لولا على لهلك عمر» ➖هذا صحيح عمر بن خطاب مي‌خواست زن بارداري را که زنا کرده بود سنگسارکند؛ علي علیه السلام به عمر گفت «تو به آن زن اختیار داري نه بر کودکي که در شکم اوست!» پس عمر منصرف شد و گفت:« اگر علي نبود عمر هلاك می‌شد» 📓الطراز لأسرار ج2ص64 http://lib.efatwa.ir/47293/2/64 📓الاستيعاب ج3ص1103 http://lib.efatwa.ir/40171/3/1103 📓درج‌الدرر ج1ص297 http://lib.efatwa.ir/46967/1/297 📓تفسيرالرازي ج21ص380 http://lib.efatwa.ir/46987/21/380 📓العواصم ج1ص194 http://lib.efatwa.ir/41362/1/194 گروه پژوهشی آرتا https://eitaa.com/joinchat/2525560832C7caee8d264