قلبا علاقمنـــــد نیستم واژهی «
مملکت ول» را
بکار ببرم؛ لکن روند پیگیری مسائل در کشور
به گونهای کُنـــــد، غیرموثر و بازدارنده پیـــــــش
میروند که لاجرم باید اینگونه بیان کرد.
از زمان اعلام جـــرم دادستان محتـــــرم تهران
علیه علی ضیا و عوامـــــل برنامه «باضیا» یک
ماه میگذرد و در ایـــن یک مـــــــاه ده قسمت
جدید دیگر از این برنامه منتشر شده است و
این اعلام جــــــرم نیز نتوانسته است هیچ اثر
بازدارندهای داشته باشد و کماکان قسمتهای
جدید این پادکست سخیـــــــف و تابوشکن در
یوتیوب منتشر میشود.
یک روز روانشناسِ زرد مهمـــــــان با کلمـــــات
هنجارشکن مسائل درون اتــــاق خـــــــــواب را
نرمالایز میکند.
یک روز حسن آقامیری از نفی شعـــار اصلی
جمهوری اسلامی و زندگی نرمال ســـــخن به
میان میآورد.
روز دیگر سید جواد هاشمی از غــم چهرهی
لخت گلشیفته و لجن بودن افکـــار مریضی
که او را قضاوت کردند حرف میزند.
جای دیگــــــــر علی ضیا معــــــترض میشــود
که چرا برای عـــــــادتهای ماهانهی زنــــان و
دختـــــــران فیلــــــــــــم ساختـــــــــه نمیشود و
فرهنگسازی نمیکنیم و ...
شیر آب را بر روی تمام ارزشها، هنجارها
و تابوها با اظهاراتِ آب، دوغ، خیــــــاری باز
کردهاند و هر روز اراجیف جدیـــدی به زبان
میآورند و ظاهرا قانون و مجریان قانــــــون
هم یارای کشیدن ترمـــــــــز ایـن دوستان را
ندارند.
اینجاست که بر خلاف میل باطنیمان باید
اعتراف کنیم گویی مملکت ول و به حـــــال
خود رها شده است ...
✍ محمدجواد خواجهوند
🔬 |
کانال پاتولوژی فرهنگی
@CuPathology