گریه‌میکنه‌میگه‌دِآخه‌من‌روسیاه‌که‌نتونستم‌برم مجلس‌پسرفاطمه(: نگران‌نباشی... مادرنگات‌میکنه(: میگه‌دیدم‌که‌واس‌پسرم‌اشک‌ریختی(: دیدم‌اشکایی‌که‌ازچشات‌پایین‌اومدوریخت‌ روسینه‌ت...