#شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال
خواب از سرم به #نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در #سکوت
رویای #عمر رفته مرا پیش دیده بود
درعالم #خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش #خمیده بود
#موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق #شب دمیده بود
یاد آمدم که در دل #شبها هزار بار
#دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از #خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت #وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد #خیال پدر از نظر مرا
#اشکی به روی گونه زردم چکیده بود#سهراب_سپهری خیال پدر
🐬حـ#ــــــال خـ#ــــــوب با شعـ#ــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01