اگه بخوام امسال رو توصیف کنم میتونم بگم:هر چیزی که انتظار نداشتم ،برام اتفاق افتاد؛چه خوب چه بد! هیچ کدوم رو واقعا انتظار نداشتم _از دوبار کربلایی که رفتم... واقعا نگاه امام حسین رو حس کردم.. انتظار نداشتم امسال کربلا برم اونم دو بار! واقعا غیر ممکن بود اما آقایِ ما ، آقایِ غیرممکن هاست! _از عاشقِ حضرت عباس شدنم... عجیب دل دادم و مجنونش شدم و خداروشکر میکنم که دلم جایی مونده و جایی متوسل میشه که هیچ موقع کسی اونجا نا امید نمیشه ، تو این یک سالی که حضرت عباس رو داشتم ، تو سختی ها جا نزدم .. _اونجاهایی که پر از بغض بودم ولی خندیدم، حضرت عباس رو داشتم .. _اونجاهایی که روحم پر از درد بود ولی به رو خودم نمی‌آوردم، به حضرت عباس میگفتم.. _اونجاهایی که تمامِ وجودم تَرَک بر می‌داشت ولی نمی‌شکست، حضرت عباس بود !.. _اونجاهایی که کسی رو که ازش انتظار نداشتم ، اما تنهام گذاشت ، نشکستم چون حضرت عباس تنهام نذاشت! _اونجاهایی که نا امید میشدم..؛ حالم بد نمیشد، چون حضرت عباس نا امید نمیکرد.. _اونجاهایی که بغض هامو قورت میدادم تا کسی نفهمه ، حضرت عباس می فهمید .. _اونجاهایی که تموم میشدم اما بازم بلند میشدم و ادامه میدادم ، حضرت عباس بلندم میکرد ! می‌خوام بگم ۱۴۰۲ هم با تمومِ فراز و نشیب هاش گذروندم و توی این یک سال ، به اندازه ی ۱۰ سال بزرگ تر شدم و رشد کردم🙂 ممنونِ عمویِ رقیه ام🥺❤️‍🩹 🌙