هدایت شده از چهارشنبھ‌تبادلات‌‌گستردھ‌‌مادࢪ🌱💙!'
زمان اذان مغرب بود گوشه ی خونه نشست و به رقابت با حال بین منصور خان و حاجی نگاه کرد منصور خان: حاجی بفرمایید جلو ما از حضورتون بهره ببریم حاجی: این چه حرفیه ما لایق نیستیم بابا شایسته با خودش فکر کرد الان منصور خان باید بگه : ای بابا حاجی بند کفشتیم گره بزن خفه شیم بالخره کنار هم ایستادن تا نماز بخونن حالا دور دوم مسابقات شروع شد کی عربیش غلیط تره ؟ کی بیشتر سجده و قنوتشو طول میده ؟ و مهم تر اینکه کی بیشتر ولظالیین رو میکشه؟! دیگه حوصله ی این مسخره بازیهاشون رو نداشت و با خودش فکر میکرد: الان حاجی و منصور خان اصلا معنی نماز رو میفهمن کاش به جای عربی یه کوچولو به فارسیش هم توجه میکردن و با خودش زمزمه کرد پس حضور قلب چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ________________________________ ماجرای یک خانواده به ظاهر تعصبی اما ریا کار و دختری که از فشار های خانواده راهشو میخواد از اونا جدا کنه ... دختری با دو شخصیت ... @Roman_gasht_ershad