512.4K
نوحه شب سوم ( رقیه علیها سلام ) سلام ای شاه سر بریده – تو هم کارت اینجا کشیده رخت شویم با اشک دیده –  ( پدر جان ) خرابه جای کاروان شد – زدیده اشک غم روان شد تو رفتی عمه قد کمان شد ( پدر جان ) ابتا – بیا من خودم میکشم نازت را کنم مادری بهر تو ای بابا – شدم مثل زهرا  بیا و بنشین بر دامنم پدر پیر سه ساله گردیده در سفر مرا تو امشب همراه خود ببر (( یابن الزهرا مظلوم کربلا ))   به پایت گیسویم بریزم – سوالی دارم ای عزیزم بگو آیا شکل کنیزم ( پدر جان ) ترک خورده ظرف بلورم – ز هر جایی دادند عبورم شکسته شد آنجا غرورم ( پدر جان ) ابتا – به من دختری با اشاره خندید به پیراهن پاره پاره خندید – به آواره خندید سه ساله اما قامت خمیده ام از این زمانه دیگر بریده ام چه ناسزاها بابا شنیده ام (( یابن الزهرا مظلوم کربلا ))   شبی که در صحرا نبودی – مرا پیدا کرد آن یهودی ز سر تا پایم شد کبودی ( پدر جان ) میان صحرا می دویدم – صدای مرکب را شنیدم مرا با گیسویم کشیدم ( پدر جان ) ابتا – بماند میان من و تو این راز از آن شب کمر درد من شد آغاز – خودت چاره ای ساز دگر از آن شب کرده سرم ورم نمانده سالم یکجای پیکرم به جان بلای عشق تو میخرم (( یابن الزهرا مظلوم کربلا ))