روضه حضرت زهرا (س) میان بستر مرگم ِغریبم بیا ای مهربون یار حبیبم‌ بگوش آوازه جان کندن امد دگر وقت وصیت کردن آمد مشو راضی که بیش از این بنالم حلالم کن حلالم کن حلالم 😭😭😭😭😭 آی بمیرم برات زهرا جان صدا زد علی حان چرا بلال اذان نمیگوید دلم برای اذان بلال تنگ شده مولا علی بلال را صدا زد گفت بلال فاطمه خواسته برایش اذان بگی بلال گفت یا علی من تصمیم گرفتم بعد از پیمر دیگر زوی این ماذنه قرار نگیرم دیگر بعد از پیمبر اذان نگویم اما چون فاطمه خواسته اذان میگم بالای ماذنه رفت صدای بلال بلند شد الله اکبر ،الله اکبر خانم فاطمه صدا زد کمکم کنید بسترم رو بیرون از حجره ببرید میخوان صدای اذان بلال بهتر بگوشم برسد اشهدو ان لا اله الله (۲) یک وقت دیدن خانم داره گریه میکنه یاد آن لحظه ای افتاد که وقتی بلال اذان میگفت پیمبر وضو میگرفت فاطمه می ایستاد عبای پدر رو نگه می داشت عصای پدر رو نگه می داشت اشهدو ان محمدا رسوالله تا نام پدر رو شنید دیگر کسی ناله زهرا رو نشنید یک وقت دیدند در خونه باز شد حسنین دارن می دوند آمدند گفتند :بلال دیگه اذان نگو مادر مون غش کرده است میخوام بگویم یا فاطمه جانم فدای تو. فقط نام بابا رو شنیدی طاقت نیاوردی روی زمین افتادی. اما چه حالی داست دخترت زینب اونجا که می دید یزید باجوب خزیران لب و دندان حسین می زد آنقدر مزن چوب این لب و دندان رو بر دار از این لبها چوب خزیران را در نزد تو تقصیرش جز خواندن قرآن چیست با چوب نیازارد کس قاری قرآن را 😭😭😭😭😭😭