خداحافظی میکنی، نه؟ چه زود! تو که خوانده ای با تمام وجود مناجاتِ العفو، بین سجود گسستی ز عمق دلم تار و پود چه میشد اگر صبح فردا نبود الهی بمیرم که ماندی غریب مرا می کشد این دل ناشکیب تو و لشگر کافر نانجیب ز حب علی آنچنان بی نصیب که شمر آمده با هزاران جنود (چه میشد اگر صبح فردا نبود) نرو، میخورد سنگ بر روی تو نرو، میرود چنگ در موی تو نرو، میخورد پا به پهلوی تو نرو، میخورد مشت ابروی تو می آید تبر بر دهانت فرود (چه میشد اگر صبح فردا نبود) چگونه ببینم که دعوا شده؟ سر غنچه ی بوسه ام وا شده سر شاه بر نیزه بالا شده سر غارت خیمه بلوا شده من و آتش و دامن و آه و دود (چه میشد اگر صبح فردا نبود) نباشی عدو خیره سر میشود دو چشمانشان خیره تر میشود و نو یاد دیوار و در میشود مرا تازیانه ثمر میشود نرو، میشود هر سر و تن کبود (چه میشد اگر صبح فردا نبود)