امروز بود وقت عزای علی‌اکبر سوزد دل عالم ز برای علی‌اکبر هر کس که شدی طالب دیدار پیمبر می‌کرد تماشای لقای علی‌اکبر گردید مهیای خزان گلشن ایجاد از داغ قد سرو رسای علی‌اکبر تا شام غم از کرببلا بر سر نی بود جای سر از جسم جدای علی اکبر چون جان به فدای شه لب تشنه نمودند جان همه عالم به فدای علی اکبر آگاه کسی نیست ز داغ دل لیلی در کون و مکان غیر خدای علی اکبر در کرب و بلا کاش ذبیح الله بودی تا هدیه کند جان به منای علی اکبر ذرات دو عالم همه یکجا شده حیران از دوستی و عهد و وفای علی اکبر در راه پدر داد سر و سرور دین شد احسنت ز صدق و ز صفای علی اکبر امید شهان در صف محشر همه اینست سازند مکان زیر لوای علی اکبر همخوابه قبر پسر فاطمه گردید شد قبر حسین قبله نمای علی اکبر کن گریه که تا کنج شبستان لحد را روشن کنی از نور و ضیای علی اکبر خون دل لیلی که شد از دیده روانه گردید شب عیش حنای علی اکبر زینب به تن خود ز محن ساخته صد چاک پیراهن طاقت چون قبای علی اکبر پیوسته به سینه زند از غصه سکینه در ماریه از کرب و بلای علی اکبر (صامت) نکند شاهی کونین تمنا گردد چو سگ کوی گدای علی‌اکبر ganjoor.net