عزیز همیشه میگفت:
وقتی دلت گرفتُ هیج جوری آروم نشدی، یا وقتایی که خوب نیستی .. بیقرار میشی و بیتابی میکنی،
منتظر نباش یکی از راه برسه حال تو رو خوب کنه،
خودت دست دلتُ بگیر یه جاده پیدا کن بدون اینکه فکر کنی چرا و کجا میخوای بری..فقط راه برو..
شروع کن با خدا حرف بزن،
بذار اشکات بریزن..
قدم بزن، با خدا قدم بزن..
اون وقته که آرووم میشی،
تازه یادت میفته یکی از اون بالا هوای دلتو داره،
حتی اگه سراغشم نگیری حواسش بهت هست،
همه جوره هواتُ داره..
تازه دلت میخواد همه خستگیتُ برداری بری تو بغل خدا ...
حسبیالله..