*▷ ◉────(๑˙❥˙๑)──── ♪
✨﷽✨
_پست _۲۱
_نویسنده_نهال. _مصیبتی_با_شکوه_به_نام_عشق
.
آقای فیلمبردار_پس میخواستی کجا باشم از همه اون قربونصدقه رفتناوقش وضعفاتم فیلم گرفتم.
امیرعلی _دروغ؟!
آقای فیلمبردار _بهجونتو.
امیرعلی_اخه تو ازاونفاصله چه طوری حرفای یواشکی منباایالم رو فهمیدی؟
آقای فیلمبردار_باهوش خان ازاونمیکروفونی که به پیرهنت وصله.
امیرعلی به پیراهنش نگاه میکند.
_اها اینویادمنبود.
سمتمنمیچرخد
_هوش وحواس کهنمیزاری توواسه من.
_بریم دیگهمنپام درد گرفت.
امیرعلی _چشم اصلا بیا تو پاتو بزار رو تخمچشای من
دست هایش را کهمحکممیگیرم،تا عمق وجودم احساس آرامش میکنم
راهی میشویم در ماشین را باز میکند ومنسوار میشوم وخودش هم فوری سوار میشود.
به صندلی عقب نگاه میکنم.
در ماشین را میبندد.
از جیبش یک.مشت نمک بیرونمی آوردو روی سرم میریزد
. _چیکار میکنی؟
_سارا ریخته توجیب من که چشمم نزنن،میترسم توروهمچش بزنن دیگه.
_قرار بود اهورا رو باخودت بیاری. چی شد پس ؟کجاس؟
_سیما خانمنزاشت بیارم نمیدونی تو کت و شلوار سفیدش چه جیگری شده.
_خیلی مسخرس که بچمتو جشن عقد مادرش کت و شلوار بپوشه وخوشحالی کنه نه ؟
_نه....کجاش مسخره است.
امیرعلی ماشین را روشن میکند. راه می افتاد. شیشه های ماشین را پایین میدهد تا فیلمبردار خوب بتواند همه لحظه هارا ثبت و ضبط کند.
شاید برای ثانیه ای گذشتهامپیش چشمم بیاید. حالا که دیگر باوجود این مرد کنارم باورم به یقین رسیده که برای خوشبخت بودن چیزی کم ندارم خدا راشاکرم برای این لحظه این ساعت وبودن در کنار کسانی که دوستشان دارم.
خدایا شکرت مناز دختر بچه ای که بی پدر بزرگشدوطعم نداری،فقرراازدورران کودکی تا نوجوانی خیلی خوب مزه کرد،حالا به کجا رسیده ام.
تمام ایام کودکی تا بعد ازازدواجم بامرحوم شوهر سابقم بااین خیال که پدرم فوت کرده زندگی کردم.
والان همهچیز برای خوشبختی امتکمیل است با وجود کسانی که دوستشان دارم.
پدرم ،مادرم ،برادر تازه به دست آورده ام.مردی که همیشه عاشقش بودم وپسرم که پاره تن من است.
به آرزوی دیرینه ورویای شیرین مادرم رسیدم این که دلش میخواست من هم مثل پدرم پزشک شوم.
سالها قبل برای داشتن یک کفش ویکلباس نو ،مادر بیچاره ام مجبور میشد کلفتی خانه این وان را کند تا من را به خواسته ام برساند،چیزی که من مخالف بودم و همیشه باعث عذابم میشد وامروز همهچیز تغییر کرده است.
درمال وثروت غلط میزنم و ازهمه چیز بی نیازم.
ازیک جهت ثروت هنگفتی که به واسطه شوهر سابقم به من میرسد.
ازیک طرف عروس یک خانواده ثروتمند شدن.
وفرزند یک پزشک پر درآمد و اشراف زاده بودن.
اما من هیچ کدام را نمیخواستم چرا که خودم خواستم روی پاهای خودم بایستم.
به قول معروف دستم در جیب خودم باشد.
درماشین بوق میزنیم. من وامیر علی میخندیم وبرای دوربین وفیلمبردار دست تکان میدهیم. تااین که به تالار جشن نامزدی وعقد میرسیم.
فصل دوم با ۴۰۰ پارت اماده هست قیمت ۶۰ هزار تومن 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Asheghanehhayman/13943
❤️❤️❤️
❤️