بسم الله... هنوز در حال و هوای سفر چند روزه‌مان بودیم که کاممان تلخ شد! از غم ناخوش احوالی هرکدام از رفقای این سفر شیرین، تا خبر تلخ اخیر که خنده بر لب‌ها خشکاند... انگار آب سردی را روی سرمان خالی کرده باشند چند وقتی است که اوضاع روبه‌راه نیست و فقط امیدواریم بدتر از این نشود! این روزها کارمان شده به این در و آن در زدن تا شاید احوالش بهتر شود و برگردد جبهه... نمی‌دانم مصلحت است یا امتحان الهی یا هرچیز دیگر فقط می‌دانم احمد بیمارستان است و اوضاع مساعد نیست و این یعنی حالا ما مانده ایم بدون جانشین، بدون سلطان، بدون احمد... اینبار آمده‌ام التماس کنم تا شاید اتفاقی بیفتد... واقعیتش همه چیز با هم قاطی شده... به رسم رفاقت برای احمد یلالی دعا کنید. برادر روسیاهتان کمترین سرباز جبهه فرهنگی انقلاب