⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
124ستاره سهیل
گرچه فقط چند دقیقه گذشته بود تا مینو عکس لباسش را بفرستد، اما برای ستاره چند ساعت گذاشت. خیلی زود دست به تایپ شد.
-رفتی بدوزی برام؟ بفرست دیگه کار دارم.
-وای چقدر غرغرو شدی تو دختر! بیا تا صبح نگاش کن.
همانی بود که میخواست. لباس سبز زمردی که نسبتا بلند و پوشیده بود.
یقه لباس بسته بود و از دو طرف چین اریبی از جنس پارچه زمردی رنگ، به شکل هفت تا زیر سینه میآمد. . کمربندی پاپیون شکل هم سمت پهلوی چپش بسته میشد.
چنان ذوق زده به عکس لباس خیره شد که وقتی پیام بعدی مینو را خواند، دیگر آن لاین نبود.
-قرمزش ولی خیلی جیگرترت میکرد.
دستانش موقع تایپ از خوشحالی میلرزید.
-خیلی هم جیگره همین.
شب را در رویای پوشیدن لباس مجلسیاش سپری کرد.
عصر روز بعد، وقتی وسایلش را جمع کرد و با شوقی وصف ناپذیر صندلی جلو ماشین نشست، عمو خندهکنان گفت:
«ستاره خانم! بدون کادو تولد، زشت نیست بری خونه دوستت؟»
ستاره انگار از خیالاتش تازه بیرون آمده بود.
«ای وای! ای وای! یادم نبود»
آنقدر حواسشون به مهمانی بود که یادشان رفته بود مثلا برای تولد مینو قرار است، جشنی برگزار شود.
خنده نمکین عمو بیشتر مضطربش کرد.
عمو دستش را به طرف صندلی عقب ماشین دراز کرد و یک جعبه کادو را میان دستان برادر زادهاش قرار داد.
ستاره مات و مبهوت به جعبه کادو نگاه کرد.
-ببخشید عمو! زحمتش گردن شما افتاد. چقدم خوشکله. چقدر خوش سلیقهاین. حالا چی هستن که تابلو نشه!
ماشین که حرکت کرد عمو گفت:
«یه کتابه با یه نیم ست نقره.»
ستاره از اینکه عمو برای مینو تا این حد وقت صرف کرده بود در پوست خودش نمیگنجید چون به معنای پذیرش و اعتماد به دوستش بود.
چند دقیقه بعد جلوی آپارتمان مینو پیاده شد و از عمو خداحافظی کرد.
از خوشحالی پلهها را دوتا یکی بالا رفت و وقتی مینو در را باز کرد، بیهوا خودش را در آغوشش انداخت.
-سلامی! علیکی! چته دختر؟ مستی؟
-وای مینو، خیلی ذوق دارم.
-بیا سریع! من تو رو بسازم که وقت کمه. برو بپوش ببینم چه تیپی میشی. یکی از بروبچ میکاپو ردیف کردم تا نیم دیگه میاد... واستاده نگاه میکنه، برو دیگه!
وقتی لباسش را پوشید مینو نگاه تحسین آمیزی به ستاره انداخت؛ اما حرفهایش از جنس نگاهش نبود.
-گوش نکردی، اون قرمز جیگریه بهتر بود. حالا اِی...بدکم نی!
دوست مینو که رسید دو سه ساعتی مشغول آرایش و ست لباسها بودند.
مینو از رفیقش خواست که موهای ستاره را باز درست کند، اما وقتی با مخالفت جدی ستاره روبهرو شد، به شینیون بسته رضایت داد.
رفت و آمد ستاره جلوی آینه و تمرین دادنهای مینو، با آن کفشهای دهسانتی، حسابی ستاره را کمردرد کرده بود.
💐🌸عاشوراییان منتظر🌸💐